English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
from one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
combine U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U اتصال به یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
interconnects U اتصال به یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
abut U به یکدیگر ضربه زدن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
arm in arm U در دست یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
concrescence U رشد با یکدیگر
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
each other U یکدیگر
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
interwork U بر یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
one a U یکدیگر
one another U یکدیگر
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
peer to each other U برابر با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
Other Matches
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com