English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frustum U مخروط ناقص
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
polydispersity U بس پاشیدگی
polymolecularity U بس پاشیدگی
dissemination U پاشیدگی
dispersion U پاشیدگی
degradation U از هم پاشیدگی
dissolution U از هم پاشیدگی
disintegration U از هم پاشیدگی
dispersion of light U پاشیدگی نور
dispersion force U نیروی پاشیدگی
strobilus U مخروط
it is said that U گویند که
cone U مخروط
the story goes U گویند
cones U مخروط
carroty U مخروط
they say U گویند
cone of dispersion U مخروط پراکندگی
forcing cone U مخروط مقاوم
fastigiate U بشکل مخروط
alluvial cone U مخروط افکنه
alluvial fan U مخروط افکنه
parabolas U قطع مخروط
cone of fire U مخروط اتش
parabola U قطع مخروط
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
pinecones U مخروط کاج
pinecone U مخروط کاج
steep taper U مخروط کوتاه
turbinate U وارونه مخروط
people say U مردم می گویند
reducer U مخروط تقلیلی
nose cone U مخروط دماغه
the report goes U چنین گویند
oblique cone U مخروط اریب [ریاضی]
bell and hopper arrangement U ترتیب قیف و مخروط
cone of dispersion U مخروط پراکندگی بسکها
cone of fire U مخروط پراکندگی تیرها
cone thrust test U ازمایش فشار مخروط
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
cone indentation test U ازمایش فشار مخروط
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . U به این می گویند دانشمند
right cone U مخروط قائم [ریاضی]
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
apex U راس [مخروط، سنتوری یا هرم]
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
solid angle U زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
turbinate U فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
alburnum U طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette U چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
end bulb U انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
row U [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
mutilate U ناقص
inconsummate U ناقص
defective U ناقص
stickit U ناقص
unperfect U ناقص
roughcast U ناقص
mutilates U ناقص
mutilating U ناقص
mutilated U ناقص
rudimentary U ناقص
imcomplete U ناقص
imperfective U ناقص
in defect U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
manque U ناقص
rudimental U ناقص
violators U ناقص
violator U ناقص
deficient U ناقص
faulty U ناقص
shorter U ناقص
meagre U ناقص
half-baked U ناقص
imperfect U ناقص
incorrect U ناقص
incomplete U ناقص
malformed U ناقص
shortest U ناقص
skimpy U ناقص
inadequate U ناقص
short U ناقص
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
half U بطور ناقص
apoplexy U سکتهء ناقص
lacked U ناقص بودن
lacks U ناقص بودن
half U شریک ناقص
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
lack U ناقص بودن
wanting in reason U ازعقل ناقص
incomplete induction U استقراء ناقص
to put in rime U قافیه ناقص
annular eclipse U خسوف ناقص
incapacious U بی گنجایش ناقص
in my poor opinion U بعقل ناقص من
misfiring U احتراق ناقص
imperfect market U بازار ناقص
half truth U حقیقت ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
frustum U هرم ناقص
faulty design U طرح ناقص
hemiplegia U فلج ناقص
flawed U معیوب ناقص
erectio deficiens U نعوظ ناقص
framentary U شکسته ناقص
deformed U ناقص شده
misshapen U ناقص الخلقه
imcomplete ditch U گود ناقص
imperfect competition U رقابت ناقص
paralysis U سکته ناقص
half baked U ناپخته ناقص
tracheid U اوند ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
mooncalf U ناقص الخلقه
miscreation U خلقت ناقص
demonish U ناقص کردن
moon calf U خلقت ناقص
missed approach U فرود ناقص
nubbin U میوه ناقص
truncation U ناقص سازی
blastie U ناقص الخلقه
mutilator U ناقص کننده
paresis U فلج ناقص
ill- U بطور ناقص
ill U بطور ناقص
truncated distribution U توزیع ناقص
ills U بطور ناقص
imperfectly U بطور ناقص
defectively U بطور ناقص
incomplete breakdown U شکست ناقص
deficiently U بطور ناقص
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
IOUs U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOU U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
oafs U بچه ناقص الخلقه
low order U انفجار کند یا ناقص
garble U تحریف یا ناقص کردن
sketchy U از روی عجله ناقص
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
fragmental U ریز شده ناقص
sketchier U از روی عجله ناقص
market imperfection U ناقص بودن بازار
rough cast U اجمالادرست شده ناقص
to do by halves U ناقص انجام دادن
overshooting U فرود ناقص هواپیما
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
miscreate U ناقص الخلقه ساختن
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
fragmentary U ریز شده ناقص
parachromopsia U رنگ کوری ناقص
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
parachromatopsia U رنگ کوری ناقص
overshoots U فرود ناقص هواپیما
oaf U بچه ناقص الخلقه
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
mutilates U ناقص یا فلج کردن
mutilate U ناقص یا فلج کردن
mutilating U ناقص یا فلج کردن
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
overshoot U فرود ناقص هواپیما
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
verticillium U قارچ ناقص افت گیاهی
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
catalexis U وتد ناقص دراخر شعر
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com