Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collapse slump
U
از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frustum
U
مخروط ناقص
normal slump
U
درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
polydispersity
U
بس پاشیدگی
polymolecularity
U
بس پاشیدگی
dissemination
U
پاشیدگی
dispersion
U
پاشیدگی
degradation
U
از هم پاشیدگی
dissolution
U
از هم پاشیدگی
disintegration
U
از هم پاشیدگی
dispersion of light
U
پاشیدگی نور
dispersion force
U
نیروی پاشیدگی
strobilus
U
مخروط
it is said that
U
گویند که
cone
U
مخروط
the story goes
U
گویند
cones
U
مخروط
carroty
U
مخروط
they say
U
گویند
cone of dispersion
U
مخروط پراکندگی
forcing cone
U
مخروط مقاوم
fastigiate
U
بشکل مخروط
alluvial cone
U
مخروط افکنه
alluvial fan
U
مخروط افکنه
parabolas
U
قطع مخروط
cone of fire
U
مخروط اتش
parabola
U
قطع مخروط
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
pinecones
U
مخروط کاج
pinecone
U
مخروط کاج
steep taper
U
مخروط کوتاه
turbinate
U
وارونه مخروط
people say
U
مردم می گویند
reducer
U
مخروط تقلیلی
nose cone
U
مخروط دماغه
the report goes
U
چنین گویند
oblique cone
U
مخروط اریب
[ریاضی]
bell and hopper arrangement
U
ترتیب قیف و مخروط
cone of dispersion
U
مخروط پراکندگی بسکها
cone of fire
U
مخروط پراکندگی تیرها
cone thrust test
U
ازمایش فشار مخروط
cone of scape
U
مخروط فرضی در اگزوسفر
cone indentation test
U
ازمایش فشار مخروط
That is what I call a scientist . There is a scientist for you .
U
به این می گویند دانشمند
right cone
U
مخروط قائم
[ریاضی]
metonymical
U
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
apex
U
راس
[مخروط، سنتوری یا هرم]
estate in joint tenancy
U
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
He is said to be very rich .
U
می گویند خیلی پولدار است
solid angle
U
زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
turbinate
U
فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
alburnum
U
طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette
U
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
end bulb
U
انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
row
U
[ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english
U
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
atlantis
U
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation
U
کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
mutilate
U
ناقص
inconsummate
U
ناقص
defective
U
ناقص
stickit
U
ناقص
unperfect
U
ناقص
roughcast
U
ناقص
mutilates
U
ناقص
mutilating
U
ناقص
mutilated
U
ناقص
rudimentary
U
ناقص
imcomplete
U
ناقص
imperfective
U
ناقص
in defect
U
ناقص
incomplete flower
U
گل ناقص
manque
U
ناقص
rudimental
U
ناقص
violators
U
ناقص
violator
U
ناقص
deficient
U
ناقص
faulty
U
ناقص
shorter
U
ناقص
meagre
U
ناقص
half-baked
U
ناقص
imperfect
U
ناقص
incorrect
U
ناقص
incomplete
U
ناقص
malformed
U
ناقص
shortest
U
ناقص
skimpy
U
ناقص
inadequate
U
ناقص
short
U
ناقص
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
constant of the cone
U
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone of silence
U
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
half
U
بطور ناقص
apoplexy
U
سکتهء ناقص
lacked
U
ناقص بودن
lacks
U
ناقص بودن
half
U
شریک ناقص
in my poor opinion
U
بعقیده ناقص من
lack
U
ناقص بودن
wanting in reason
U
ازعقل ناقص
incomplete induction
U
استقراء ناقص
to put in rime
U
قافیه ناقص
annular eclipse
U
خسوف ناقص
incapacious
U
بی گنجایش ناقص
in my poor opinion
U
بعقل ناقص من
misfiring
U
احتراق ناقص
imperfect market
U
بازار ناقص
half truth
U
حقیقت ناقص
faulty switching
U
سوئیچینگ ناقص
frustum
U
هرم ناقص
faulty design
U
طرح ناقص
hemiplegia
U
فلج ناقص
flawed
U
معیوب ناقص
erectio deficiens
U
نعوظ ناقص
framentary
U
شکسته ناقص
deformed
U
ناقص شده
misshapen
U
ناقص الخلقه
imcomplete ditch
U
گود ناقص
imperfect competition
U
رقابت ناقص
paralysis
U
سکته ناقص
half baked
U
ناپخته ناقص
tracheid
U
اوند ناقص
paraparesis
U
فلج ناقص پا
mooncalf
U
ناقص الخلقه
miscreation
U
خلقت ناقص
demonish
U
ناقص کردن
moon calf
U
خلقت ناقص
missed approach
U
فرود ناقص
nubbin
U
میوه ناقص
truncation
U
ناقص سازی
blastie
U
ناقص الخلقه
mutilator
U
ناقص کننده
paresis
U
فلج ناقص
ill-
U
بطور ناقص
ill
U
بطور ناقص
truncated distribution
U
توزیع ناقص
ills
U
بطور ناقص
imperfectly
U
بطور ناقص
defectively
U
بطور ناقص
incomplete breakdown
U
شکست ناقص
deficiently
U
بطور ناقص
damage feasant
U
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations
U
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
IOUs
U
در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOU
U
در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
unemployment equilibrium
U
تعادل در اشتغال ناقص
evils of imperfect competition
U
مضار رقابت ناقص
oafs
U
بچه ناقص الخلقه
low order
U
انفجار کند یا ناقص
garble
U
تحریف یا ناقص کردن
sketchy
U
از روی عجله ناقص
heterometabolous
U
دارای دگردیسی ناقص
fragmental
U
ریز شده ناقص
sketchier
U
از روی عجله ناقص
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
rough cast
U
اجمالادرست شده ناقص
to do by halves
U
ناقص انجام دادن
overshooting
U
فرود ناقص هواپیما
sketchiest
U
از روی عجله ناقص
sketchily
U
از روی عجله ناقص
meagrely
U
بطور لاغر یا ناقص
miscreate
U
ناقص الخلقه ساختن
fragmentarily
U
بطور شکسته یا ناقص
heterometabolic
U
دارای دگردیسی ناقص
fragmentary
U
ریز شده ناقص
parachromopsia
U
رنگ کوری ناقص
incomplete pictures test
U
ازمون تصویرهای ناقص
stepped thread
U
پیچ ناقص کولاس
parachromatopsia
U
رنگ کوری ناقص
overshoots
U
فرود ناقص هواپیما
oaf
U
بچه ناقص الخلقه
partial color blindness
U
رنگ کوری ناقص
mutilates
U
ناقص یا فلج کردن
mutilate
U
ناقص یا فلج کردن
mutilating
U
ناقص یا فلج کردن
stepped thread
U
کولاس پیچی ناقص
overshoot
U
فرود ناقص هواپیما
to break aset
U
خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
verticillium
U
قارچ ناقص افت گیاهی
truncating
U
شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things halfway.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
truncates
U
شاخه زدن ناقص کردن
truncated
U
شاخه زدن ناقص کردن
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
U
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
truncate
U
شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
rough coating
U
اجمالا درست شده ناقص
paretic
U
دچار فلج ناقص یا عضلانی
catalexis
U
وتد ناقص دراخر شعر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com