English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to morrow week U از فردا یک هفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
He is expected to arrive in acople of days. U فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
morrow U فردا
the day a to morrow U پس فردا
tomorrow U فردا
day after tomorrow U پس فردا
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . U بگذار بماند تا فردا
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
Where wI'll you be tomorrow morning? U فردا صبح کجایی ؟
present maid prospective bride U دوشیزه امروز عروس فردا
The cream wont keep tI'll tomorrow . U خامه تا فردا خراب می شود
the bill will mature tomorrow U سررسید ان قبض فردا است
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز را به فردا نیانداز
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
Delays are dangerous. <proverb> U کار امروز به فردا مینداز.
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> U کار امروز به فردا مفکن
Tomarrow is another day. <proverb> U فردا روز دیگرى اشت .
Leave it tI'll tomorrow morning . U آنرا بگذارتا فردا صبح
I wI'll come tommorow if at all. U اگر آمدنی باشم فردا می آیم
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I will depart the day after tomorrow with the Iran Air. U من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
The prescribed time - limit expires tomorrow . U مهلت مقرر فردا منقضی می شود
I travel tomorrow [afternoon] . U من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
weeks U هفته
week U هفته
weekly U هفته به هفته
weeklies U هفته به هفته
a week U یک هفته
per week U هر هفته
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
weekday U روز هفته
weekdays U روز هفته
f.service U نمازمعمولی هفته
eight day U هفته کوک
midweek U میان هفته
fair market U هفته بازار
running days U ایام هفته
passion week U هفته مصیبت
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
this d. a week U یک هفته از امروز
inside of a week U در یک هفته کمتر
triweekly U هر سه هفته یکبار
inside of a week U کمتر از یک هفته
week end U اخر هفته
hebdomad U هفت هفته
A whole week U یک هفته تمام
for a week U برای یک هفته
Weekend U تعطیلات آخر هفته
week day U روز معمولی هفته
feria U یکی از ایام هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
singly U جدا جدا فردا فرد
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com