Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
U
از عهده من خارج است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
Other Matches
undertake
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
undertaking
U
عهده
on
U
عهده
responsibilities
U
عهده
responsibility
U
عهده
take out
U
از عهده برامدن
affords
U
از عهده برامدن
afforded
U
از عهده برامدن
afford
از عهده برآمدن
incumbency
U
عهده داری
charges
U
عهده دارکردن
undertaking
U
به عهده گرفتن
charge
U
عهده داری
charge
U
عهده دارکردن
entrusted
U
عهده دار
affording
U
از عهده برامدن
acquit
از عهده برآمدن
copes
U
از عهده برامدن
to be incapable
U
از عهده بر نیامدن
charges
U
عهده داری
coped
U
از عهده برامدن
cope
U
از عهده برامدن
copings
U
از عهده برامدن
charged
U
عهده دار
responsible
U
عهده دار
take over
U
به عهده گرفتن
charge some one with
U
به عهده کسی گذاشتن
guarantee
U
عهده دار شدن
guaranteed
U
عهده دار شدن
be up to
U
به عهده کسی بودن
guarantees
U
عهده دار شدن
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
assumes
U
عهده دار شدن
assume
U
عهده دار شدن
draws
U
کشیده شدن عهده
draw
U
کشیده شدن عهده
stand
U
عهده دارشدن موقعیت
drawn on
U
کشیده شدن عهده
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
sponsorship
U
عهده گیری اعانت
draw on
U
عهده کسی برات کشیدن
answers
U
جواب دادن از عهده برامدن
answering
U
جواب دادن از عهده برامدن
answered
U
جواب دادن از عهده برامدن
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor
U
مسئولیت به عهده عضو میباشد
emprise
U
تقریر عهده دار شدن
carrige forward
U
کرایه به عهده گیرنده کالا
duties on buyer's account
U
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
hold the fort
<idiom>
U
از عهده کاری شاق برآمدن
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
carrier's risk
U
خطرات به عهده حمل کننده
(in) charge of something
<idiom>
U
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
see one's way clear to do something
<idiom>
U
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
He wI'll give a good account of himself.
U
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
To assume office .
U
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carry the ball
<idiom>
U
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
carrier's risk
U
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
the burden of proof rests with
U
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
the burden of proof rests of claimant
U
بار اثبات بر عهده شاکی است
acquits
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
monopolylogue
U
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
owner's risk
U
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties
U
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
to bear all customs duties and taxes
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque
U
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit.
U
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair
U
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
He undertook the primiership at the age of eighty.
U
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
primary
U
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
U
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee
U
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
profit centre
U
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
device
U
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices
U
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk
U
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
answering machine
U
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines
U
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu
U
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertake
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken
U
متعهد شدن عهده دار شدن
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging
U
فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
out of tune
U
خارج
outed
U
خارج
off side
U
خارج از خط
out-
U
خارج
externals
U
خارج
forth of
U
خارج از
out
U
خارج
non-combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
externally
U
از خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out-of-
U
خارج از
off
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
non combatant
U
خارج از صف
out of
U
خارج از
aroint
U
خارج شو
abroad
U
خارج
outside
U
خارج
outsides
U
در خارج
outside
U
در خارج
external
U
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
per
U
خارج از
outsides
U
خارج
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
derail
U
از خط خارج شدن
out of question
U
خارج از موضوع
derails
U
از خط خارج کردن
off key
خارج از مایه
outbye
U
خارج از دور از
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
acentric
U
خارج از مرکز
out of turn
U
خارج از نوبت
off center
U
خارج از مرکز
anieoro
U
از داخل به خارج
abroad
خارج از کشور
extravascular
U
خارج رگی
out of proportion
U
خارج از اندازه
outbound
U
خارج ازمحدوده
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
خارج از مرکز
exterritorial
U
خارج الملکتی
nonsense
U
خارج از منطق
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of door
U
خارج ازمنزل
off duty
U
خارج از خدمت
off duty
U
خارج از نگهبانی
out of action
U
خارج ازنبرد
out of phase
U
خارج از فاز
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
outbound
U
مربوط به خارج
derails
U
از خط خارج شدن
abaxile
U
خارج از مرکز
not to the point
U
خارج از موضوع
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extracellular
U
خارج سلولی
overseas
U
خارج ازکشور
extra spectral
U
خارج طیفی
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
cross country
U
خارج از جاده
popping
U
خارج شدن
expulse
U
خارج کردن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
outdoors
U
خارج از منزل
endarch
U
متشکل در خارج
double out
U
081 خارج
emissive
U
خارج شونده
egress
U
خارج شدن
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
out-of-
U
در خارج بواسطه
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
ejected
U
خارج کردن
out of
U
در خارج بواسطه
begone
U
خارج شو عزیمت کن
beside the question
U
خارج از موضوع
foreign market
U
بازار خارج
fescennine
U
خارج ازاخلاق
extrauterine
U
خارج رحمی
eject
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
blow out
U
به خارج دمیدن
bring out
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
extraterritorial
U
خارج الارضی
without
U
بطرف خارج
issue
U
خارج شدن
quotient
U
خارج قسمت
outed
U
خارج از حدود
void
U
خارج شدن
outed
U
خارج بیرون
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
unship
U
خارج کردن
quotients
U
خارج قسمت
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com