Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
illegaly
U
از طریق غیر قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
Other Matches
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
way
U
طریق
how
U
از چه طریق
tao
U
طریق
how far
<adv.>
U
به چه طریق
to what extent
<adv.>
U
به چه طریق
in what way
<adv.>
U
به چه طریق
via
U
از طریق
vi'a prep
U
از طریق
noway
U
به هیچ طریق
road
U
طریق خیابان
available by
U
در دسترس از طریق .....
equally
<adv.>
U
به همان طریق
roads
U
طریق خیابان
by payment
U
از طریق پرداخت
officially
U
از طریق اداری
hereditarily
U
به طریق ارث
in no wise
U
بهیچ طریق
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
dy drawing lots
U
به طریق قرعه
similite
U
بهمان طریق
query by example
U
سئوال از طریق مثال
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
volatility separation
U
جداسازی از طریق فراریت
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
in what manner
U
چطور بچه طریق
c
U
آموزش از طریق کامپیوتر
by tender
U
از طریق مزایده یا مناقصه
by acceptance
U
از طریق قبولی نویسی
prescriptive right
U
حق مالکیت از طریق مرورزمان
road haulage
U
حمل از طریق جاده
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
U
نه حتی به وسیله
[به طریق]
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
cdc
U
جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
inch
U
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
to direct traffic through
U
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
unearned
U
از طریق کار به دست نیامده
administrative shippings
U
ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
door step selling
U
فروش از طریق مراجعه به خانوارها
noises
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
air movement of patients
U
ترابری بیماران از طریق هوا
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
noise
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
trunk calls
U
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
metabolize
U
دگرگون کردن از طریق متابولیزم
trunk call
U
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
gradationally
U
به ترتیب درجه به طریق تصاعد
trunk connection
U
اتصال مشترکین از طریق ترانک
crossfertilize
U
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
phoning
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
By hook or by crook. somehow.
U
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
road haulier
U
حمل کننده کالا از طریق خشکی
continuous strip camera
U
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
phones
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
monetization
U
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
acoustic minehunting
U
روش اکتشاف مین به طریق صوتی
haulage
U
حمل و نقل کالااز طریق جاده
unix
U
از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
phoned
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
types
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
active mine
U
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
distributions
U
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
distribution
U
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
typed
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
inland waterway consignment note
U
صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
PGP
U
یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
pulse dialling
U
شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
continuous strip photography
U
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
key
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
extensive cultivation
U
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
indict
U
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
speculum
U
اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
indicted
U
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
DDE
U
دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
indicting
U
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
stakhnovism
U
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
indicts
U
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
circulating
U
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
null
U
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
end
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
modem
U
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
ends
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
protect home judustry
U
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
ended
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
polarized
U
ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
burn in
U
فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
budding
U
تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
DLL
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
handing
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
false
U
فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
trade restrictions
U
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
airborne alert
U
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
modem
U
کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
wide area network
U
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
standard
U
قانونی
standards
U
قانونی
legiskative
U
قانونی
lawless
U
بی قانونی
constitutional
U
قانونی
legal
U
قانونی
statutory
U
قانونی
medical jurisprudence
U
طب قانونی
anarchy
U
بی قانونی
official
U
قانونی
legal medicine
U
طب قانونی
normative
U
قانونی
formal
U
قانونی
licit
U
قانونی
legit
U
قانونی
canonical
U
قانونی
of age
<idiom>
U
سن قانونی
forensic medicine
U
طب قانونی
regulars
U
قانونی
copyright
U
حق قانونی
copyrights
U
حق قانونی
wife's equity
U
حق قانونی زن
de jur
U
حق قانونی
statutory law
U
قانونی
de jure
U
قانونی
dejure
U
حق قانونی
illegality
U
بی قانونی
lawlessness
U
بی قانونی
lawful
U
قانونی
regular
U
قانونی
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
forensic psychology
U
روانشناسی قانونی
covenant in low
U
شرط قانونی
statute
U
احکام قانونی
heir at law
U
وارث قانونی
forensic psychiatry
U
روانپزشکی قانونی
constructive notice
U
ابلاغ قانونی
constructive service
U
ابلاغ قانونی
warrants
U
اجازه قانونی
legal reserves
U
ذخیرههای قانونی
legal proceedings
U
اقدامات قانونی
fishing expedition
U
بازپرسی قانونی
forced sale
U
فروش قانونی
forensic medicine
U
پزشکی قانونی
warrant
U
اجازه قانونی
legal presumtion
U
فرض قانونی
warranted
U
اجازه قانونی
legal suit
U
دادخواست قانونی
de jure recognition
U
شناسایی قانونی
legal ohm
U
اهم قانونی
warranting
U
اجازه قانونی
legal monopoly
U
انحصار قانونی
legal reserves
U
ذخایر قانونی
cognizance
U
اخطار قانونی
legal medicine
U
پزشکی قانونی
legal capacity
U
صلاحیت قانونی
legal circumstantial evidence
U
اماره قانونی
legal deposit
U
سپرده قانونی
legal domicile
U
اقامتگاه قانونی
legal easement
U
حق ارتفاق قانونی
legal guardian
U
ولی قانونی
legal impediment
U
مانع قانونی
statutory
U
قانونی مقرر
legal heirs
U
ورثه قانونی
unlawful
U
غیر قانونی
underage
U
کمتراز سن قانونی
impedimenta
U
موانع قانونی
legal capacity
U
اهلیت قانونی
legal interest
U
بهره قانونی
legal asset
U
دارائی قانونی
statutes
U
احکام قانونی
legal guardianship
U
ولایت قانونی
legal liability
U
بدهی قانونی
barrister at law
U
وکیل قانونی
assize
U
نرخ قانونی
judicial arbitrator
U
داور قانونی
juridical
U
قانونی شرعی
jurisdication
U
اختیار قانونی
action at low
U
اقدام قانونی
legal interest
U
ربح قانونی
lawfulness
U
قانونی بودن
legal action
U
اقدام قانونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com