English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
for my part U از سهم خودم
for my parts U از سهم خودم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
myself U خودم
myself U شخص خودم
myself U من خودم
own U خودم
own U شخصی مال خودم
owned U خودم
owned U شخصی مال خودم
owning U خودم
owning U شخصی مال خودم
owns U خودم
owns U شخصی مال خودم
i may thank myself U گناه از خودم است
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
it is my own U مال خودم است
on my own account U بحساب خودم
on my own account U بابت خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
pon my life U بجان خودم
siree U اقای خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
number one U خودم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com