English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intelligently U از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
discreetnss U بصیرت
blinds U بی بصیرت
blinded U بی بصیرت
discreetness U بصیرت
insight U بصیرت
insights U بصیرت
knowledge U بصیرت
vision U بصیرت
visions U بصیرت
discretion U بصیرت
foresight U بصیرت
clairvoyance U بصیرت
blind U بی بصیرت
imperceptive U بی بصیرت
ken U بصیرت
impercipient U بی بصیرت
second sight U بصیرت
to in sight into something U بصیرت داشتن
discernment U بصیرت بینایی
eyeless U بی بصیرت بی دیده
intuitions U فراست بصیرت
discreetly U از روی بصیرت
intuition U فراست بصیرت
clear sightedness U بصیرت تیزنظری
dim sighted U دارای غباردرچشم بی بصیرت
profoundness U بصیرت کامل تبحر
impercipient U بی احساس ادم بی بصیرت
diplomatically U از روی مهارت و بصیرت
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
notice U اگاهی
knowledge U اگاهی
advertisements U اگاهی
consciousness U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
awareness U حس اگاهی
appreciation [awareness] U حس اگاهی
noticed U اگاهی
i.e. U اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
mindfulness U اگاهی
monition U اگاهی
awareness U اگاهی
conizance U اگاهی
cogency U اگاهی
noticing U اگاهی
notices U اگاهی
informational U اگاهی
information U اگاهی
idea U اگاهی
acquaintances U اگاهی
intelligence U اگاهی
ideas U اگاهی
intimation U اگاهی
inkling U اگاهی
perception U اگاهی
perceptions U اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
intimations U اگاهی
knowledge domain U قلمرو اگاهی
knowledge base U پایگاه اگاهی
precognition U پیش اگاهی
criminal investigation department U اداره اگاهی
the infinitive mood U مصدر اگاهی
to come to know U اگاهی یافتن
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
knowlege representation U نمایش اگاهی
letter of a U اگاهی نامه
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
awakened U اگاهی یافته
monitors U اگاهی دهنده
learns U اگاهی یافتن
learn U اگاهی یافتن
information theory U نظریه اگاهی
prescience U اگاهی از پیش
criminal i. department U اداره اگاهی
conversancy U اگاهی کامل
conversance U اگاهی کامل
foredknowlege U اگاهی از پیش
group consciousness U اگاهی گروهی
forebedement U اگاهی از پیش
cognizance U شناسایی اگاهی
coconsciousness U اگاهی ثانوی
coconscious U اگاهی ثانوی
class consciousness U اگاهی طبقهای
informatory U اگاهی بخش
informant U اگاهی دهنده
informants U اگاهی دهنده
augury U پیش اگاهی
auguries U پیش اگاهی
the d. poliee U اداره اگاهی
inform U اگاهی دادن
notifying U اگاهی دادن
apprises U اگاهی دادن
informing U اگاهی دادن
apprise U اگاهی دادن
foreknowledge U اگاهی از پیش
monitor U اگاهی دهنده
notified U اگاهی دادن
transinformation U اگاهی متقابل
monitored U اگاهی دهنده
to give notice U اگاهی دادن
to give to understand U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
to give the alarm U اگاهی دادن
advertisers U اگاهی دهنده
advertiser U اگاهی دهنده
notifies U اگاهی دادن
to give intelligence U اگاهی دادن
apprising U اگاهی دادن
informs U اگاهی دادن
immediacy U اگاهی حضور ذهن
dope U اگاهی داروی مخدر
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
alarum U : هشدار اگاهی از خطر
foretell U ازپیش اگاهی دادن
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
foretells U ازپیش اگاهی دادن
sciences U علم طبیعی اگاهی
science U علم طبیعی اگاهی
you are advised that U به شما اگاهی میدهد
alarm U : هشدار اگاهی از خطر
foreknow U از غیب اگاهی داشتن
sensibleness U عملی بودن اگاهی
for your information U برای اگاهی شما
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
dopes U اگاهی داروی مخدر
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
foretold U از پیش اگاهی داد
Scotland U اداره اگاهی در لندن
alarmed U : هشدار اگاهی از خطر
alarmingly U : هشدار اگاهی از خطر
alarms U : هشدار اگاهی از خطر
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness U اگاهی از خود خویشتن شناسی
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agent provocateur U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agents provocateurs U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
from U ازروی
fenders U علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
flatulently U ازروی لاف
to get off U برخاستن ازروی
powerlessly U ازروی ضعف
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
politicly U ازروی مصلحت
querulousy U ازروی کج خلقی
perfidiously U ازروی خیانت
open mindldly U ازروی بی تعصبی
surer U ازروی یقین
surest U ازروی یقین
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
profligately U ازروی هرزگی
flatulently U ازروی نفخ
finically U ازروی وسواس
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
submissively U ازروی فروتنی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
purposelessly U ازروی بی مقصودی
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
sure U ازروی یقین
irreligiously U ازروی بی دینی
mystically U ازروی تصوف
muddily U ازروی گیجی
indecisively U ازروی دو دلی
inexactly U ازروی بی دقتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com