Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expediently
U
از روی مصلحت یا اقتضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
politic
U
مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
occasions
U
اقتضا
occasioning
U
اقتضا
occasioned
U
اقتضا
exigency
U
اقتضا
advisability
U
اقتضا
appropiateness
U
اقتضا
exigence
U
اقتضا
occasion
U
اقتضا
exigencies
U
اقتضا
pro renata
U
بر حسب اقتضا
pertinence or nency
U
اقتضا مناسبت
inexpediency
U
عدم اقتضا
inexpedience
U
عدم اقتضا
inappropriateness
U
عدم اقتضا
indispensability
U
چاره ناپذیری اقتضا
advisability
U
مصلحت
interests
U
مصلحت
expediency
U
مصلحت
advice
U
مصلحت
expedient
U
مصلحت
interest
U
مصلحت
expedients
U
مصلحت
interests
U
سود مصلحت
interest
U
سود مصلحت
vital interest
U
مصلحت حیاتی
rede
U
وقوع مصلحت
policy
U
مصلحت اندیشی
politicly
U
ازروی مصلحت
policies
U
مصلحت اندیشی
inadvisability
U
خلاف مصلحت
pragmatist
U
مصلحت گرای
impolicy
U
خلاف مصلحت
advised
U
مصلحت امیز
impolitic
U
مخالف مصلحت
pragmatism
U
مصلحت گرایی
expedients
U
مصلحت امیز
expediential
U
مصلحت امیز
expedient
U
مصلحت امیز
To regard as advisable . To deem prudent .
U
مصلحت دیدن
As deemed advisable . As expedient .
U
هرطور که مصلحت با شد
white lie
دروغ مصلحت آمیز
white lie
<idiom>
U
دروغ مصلحت آمیز
politic
U
مصلحت امیز کاردانی
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مصلحت نیست
A white lie .
U
دروغ مصلحت آمیز
inexpediently
U
از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
impoliticly
U
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
when occasion serves
U
هر وقت اقتضا کند هر وقت مقتضی باشد
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
U
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
i advised him to go there
U
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com