English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outermost U از دورترین نقطه خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
farthest U دورترین نقطه
aboral U دورترین نقطه از جهان
extreme U دورترین نقطه فزونی
soputheasternmost U در دورترین نقطه جنوب شرقی
hyperborean U ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
away U خارج از نقطه ایستادن توپ زن
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
ultimate U دورترین
utmost U دورترین
farthermost U دورترین
farthest U دورترین
furthermost U دورترین
lattermost U دورترین
furthest U دورترین
endmost U دورترین
farmost U دورترین
hindmost U دورترین
northernmost U دورترین محل در شمال
the utmost limits U دورترین منتهای کوشش
the back of beyond U دورترین گوشه جهان
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
land's end U دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
outfield U محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
outsides U خارج
non-combatants U خارج از صف
outsides U در خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
off side U خارج از خط
per U خارج از
outside U خارج
non-combatant U خارج از صف
out [of] <adv.> U خارج [از]
outside [of] <adv.> U خارج [از]
non combatant U خارج از صف
out of tune U خارج
outside U در خارج
out-of- U خارج از
out of U خارج از
off U خارج از
external U خارج
externally U از خارج
forth of U خارج از
out U خارج
externals U خارج
outed U خارج
aroint U خارج شو
out- U خارج
abroad U خارج
outed U خارج بیرون
outbye U خارج از دور از
out of proportion U خارج از اندازه
quotient U خارج قسمت
out- U خارج از حدود
outed U خارج از حدود
outboard bearing U یاتاقان خارج
irrelevant U خارج از موضوع
out of turn U خارج از نوبت
out of doors U خارج ازمنزل
quotients U خارج قسمت
submultiple U خارج قسمت
away U دوراز خارج
out of phase U خارج از فاز
issue U خارج شدن
overseas U خارج ازکشور
issued U خارج شدن
issues U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
out of door U خارج ازمنزل
out of line U خارج از خط جبهه
soto uke U دفاع از خارج
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
out of action U خارج ازنبرد
out- U خارج بیرون
phase out U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
unship U خارج کردن
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
off season U خارج از فصل
derail U از خط خارج شدن
extra-marital U خارج از زناشویی
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
to rule out U خارج کردن
torts U خارج از قرارداد
popping U خارج شدن
out U خارج از حدود
out U خارج بیرون
alfresco U خارج از منزل
to fall out U خارج شدن
outdoors U خارج از منزل
without U بطرف خارج
ouyby U خارج از دور از
over the side U خارج از ناو
oversea U خارج از کشور
extraneous U خارج از قلمروچیزی
to pass off U خارج شدن
To fall out. U از صف خارج شدن
tort U خارج از قرارداد
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
inaccessible U خارج از دسترس
derailing U از خط خارج کردن
from the outside U از خارج [از جایی]
extra regular U خارج ازقاعده
from outside U از خارج [از شهر]
outbound U مربوط به خارج
outbound U خارج ازمحدوده
ungracious U خارج از نزاکت
emigration U مهاجرت به خارج
extraction U خارج کردن
fescennine U خارج ازاخلاق
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
off duty U خارج از نگهبانی
neither here nor there U خارج ازموضوع
expulse U خارج کردن
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
abaxile U خارج از مرکز
blow out U به خارج دمیدن
extramarital U خارج ازدواجی
extramarital U خارج از زناشویی
extramundane U خارج دنیایی
bring out U خارج کردن
extraterritorial U خارج الارضی
extrauterine U خارج رحمی
beside the question U خارج از موضوع
beside the mark U خارج ازموضوع
begone U خارج شو عزیمت کن
acentric U خارج از مرکز
anieoro U از داخل به خارج
from out of town U از خارج [از شهر]
void U خارج شدن
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
foreign market U بازار خارج
extravascular U خارج رگی
derail U از خط خارج کردن
off key خارج از مایه
double out U 081 خارج
cross country U خارج از جاده
out of question U خارج از موضوع
off center U خارج از مرکز
out-of- U در خارج بواسطه
out of U در خارج بواسطه
outside U به سمت خارج
outsides U به سمت خارج
abroad خارج از کشور
egress U خارج شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com