Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
journalize
U
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
notary office
U
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters
U
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotter
U
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office
U
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
induction station
U
دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
natarize
U
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
matriculated
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
matriculates
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
to marry at a registry office
U
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
bring out
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarms
U
از ضامن خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
swap out
U
مبادله کردن به خارج
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
defecating
U
خارج کردن مدفوع
defecates
U
خارج کردن مدفوع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
notary public office
U
دفتر
record
U
دفتر
office
U
دفتر
book of account
U
دفتر کل
in office
U
در دفتر
offices
U
دفتر
ledgers
U
دفتر کل
booked
U
دفتر
bureaus
U
دفتر
bureau
U
دفتر
books
U
دفتر
cahier
U
دفتر
volumes
U
دفتر
ledger
U
دفتر کل
book
U
دفتر
volume
U
دفتر
central office
U
دفتر مرکزی
book of account
U
دفتر روزنامه
lawyer's office
U
دفتر وکالت
copy letter book
U
دفتر کپیه
registries
U
دفتر فهرست
day book
U
دفتر روزنامه
copy book
U
دفتر کپیه
journals
U
دفتر روزنامه
courier station
U
دفتر پیک
booking
U
ثبت در دفتر
message book
U
دفتر پیام
bookings
U
ثبت در دفتر
minute book
U
دفتر وقایع
chancery
U
دفتر خانه
book
U
مجلد دفتر
budget bureau
U
دفتر بودجه
technical bureau
U
دفتر فنی
books
U
مجلد دفتر
registering
U
در دفتر واردکردن
register
U
دفتر ثبت
booked
U
مجلد دفتر
register
U
در دفتر واردکردن
branch office
U
دفتر شعبه
registering
U
دفتر ثبت
registers
U
دفتر ثبت
registers
U
در دفتر واردکردن
telephnone book
U
دفتر تلفن
registries
U
دفتر خانه
telephone d.
U
دفتر تلفن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com