Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
Is there anything I can do to help?
U
آیا کاری از دست من ساخته است ؟
nothing great is easy
U
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
opened
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opens
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
ancillary equipment
U
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
here below
U
دراین جهان
in this connextion
U
دراین زمینه
in this matter
U
دراین امر
of late
U
دراین روزها
in this p case
U
دراین موردبخصوص
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
hereabout
U
دراین حدود
hither and thither
<idiom>
U
دراین سو وآن سو
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
herein named
U
نامبرده دراین نامه
In this holy month.
U
دراین ماه مبارک
On this holy month.
U
دراین روز مبارک
there
U
دراین موضوع انجا
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
In this day and age.
U
دراین سال وزمانه ( امروزه )
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
in the last fortnight
U
دراین پانزده روز گذشته
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
of late years
U
دراین چند سال گذشته
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the pilgrimage of life
U
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Did you get anything out of this deal ?
U
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
modular construction
U
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
one-offs
U
یک باره
ter
U
سه باره
rampire
U
باره
lake rampart
U
اب باره
one-off
U
یک باره
rampart
U
باره
in regard to
U
در باره
in relation to
U
در باره
regards
U
بابت باره
regards
U
باره نسبت
tartars
U
باره دندان
to sputter
[about]
U
تف پراندن
[در باره ]
here
U
در این باره
on
U
بالای در باره
regarded
U
باره نسبت
regarded
U
بابت باره
one-night stands
U
برنامهی یک باره
one-night stand
U
برنامهی یک باره
regard
U
باره نسبت
Impressionism
U
در باره ادراک
herein
U
در این باره
tartar
U
باره دندان
regard
U
بابت باره
with relation to
U
نسبت به راجع به در باره
rearrngement
U
ترتیب دوم باره
It deals with ...
U
موضوع در باره ... است.
re order
U
سفارش دوم باره
reapparition
U
فهور دوم باره
tartarous
U
دارای باره دندان
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
aftercrop
U
حاصل دوم باره
countermark
U
انگ دوم باره
you do me injustice
U
در باره من بی عدالتی می کنید
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
what do you think of him?
U
عقیده شما در باره او چیست
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
what say you to a cinema?
U
در باره سینما چه عقیده دارید
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
to sputter
[about]
U
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
prejudicate
U
بی رسیدگی رای دادن در باره
multipoint
U
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
سخن گفتن در باره چیزی
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to theorise
[about something]
[British E]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to ruminate on something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to theorize
[about something]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
disclosure
U
عمل بیان در باره چیزی
disclosures
U
عمل بیان در باره چیزی
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
اظهار نظر دادن در باره چیزی
to make of something
U
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to consult with somebody about something
U
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to have a different view of
[ opinion about]
something
U
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
to do one right
U
عدالت در باره کسی بجا اوردن
to theorize
[about something]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
monographist
U
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
What do you make of this
[it]
?
U
نظر شما در باره این چه است؟
vallum
U
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to sputter
[about]
U
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
wrought
U
ساخته
framed
U
ساخته
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
argue
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to get an overview
[of something]
U
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
I don't want to say anything about that.
U
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
to talk something over with somebody
U
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism
U
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
officinal
U
ساخته واماده
pukka
U
ساخته شده
immature
U
نیم ساخته
pucka
U
ساخته شده
it is made
U
ساخته میشود
makable
U
ساخته شدنی
prefabricated
U
پیش ساخته
self-made
U
خود ساخته
self made
U
خود ساخته
made
U
ساخته شده
irowork
U
اهن ساخته
prefabs
U
پیش ساخته
simulated
U
شبیه ساخته
fecit
U
ساخته است
paved ford
U
گدار ساخته
manufactured head
U
سر ساخته شده
ruled surface
U
سطح خط ساخته
bamboo
U
ساخته شده از نی
soi disant
U
خود ساخته
precast
U
پیش ساخته
hand made
U
ساخته دست
prefabricate
U
پیش ساخته
prefab
U
پیش ساخته
self constituted
U
خود ساخته
bamboos
U
ساخته شده از نی
self formed
U
خود ساخته
haniwork
U
دست ساخته
artificalism
U
ساخته پنداری
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com