Perdic | از دستش خیلی کوکم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	She really gets me . She infuriates . U	از دستش خیلی کوکم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	he received a broken hand U	دستش شکست
	catch U	بازی دستش ده
	his hand want's two fingers U	دستش دو انگشت ندارد
	I clasped her hand warmly. U	دستش را بگرمی می فشرم
	I paid him back. in his own coin. U	حقش را کف دستش گذاشتم
	be caught out <idiom> U	دستش بر ملا می شود
	living from hand to mouth <idiom> U	دستش به دهانش می رسد
	a hand to mouth existence <idiom> U	دستش به دهانش می رسد
	She never gets any gratitude . U	دستش نمک ندارد
	He has lost count. U	حساب از دستش دررفته
	he did his level best U	انچه از دستش برامدکرد
	his hand lack one finger U	دستش یک انگشت ندارد
	The people have got wise to him. U	مردم دستش را خوانده اند
	I ll pay him back in his own coin . U	حقش را کف دستش خواهم گذارد
	money burns a hole in his pocket <idiom> U	پول تو دستش بند نمی شود
	she has a well poised head U	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
	i am very keen on going there U	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
	go great guns <idiom> U	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
	paint oneself into a corner <idiom> U	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
	microfilms U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilmed U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilm U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilming U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	butterfingers U	کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
	sottovoce U	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
	He has vowed not to gamble again.	پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
	have one's hand full U	کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
	Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> U	روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
	very low frequency U	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
	rattling U	خیلی تند خیلی خوب
	ponderous U	خیلی سنگین خیلی کودن
	Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U	کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
	to get [lay] [put] your hands on somebody <idiom> U	کسی را گرفتن [دستش به کسی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
	He has an itching palm . U	دستش کج است ( اهل دزدی است )
	emergencies U	خیلی خیلی فوری
	emergency U	خیلی خیلی فوری
	jim dandy U	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
	to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U	کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
	in large quantities U	خیلی خیلی
	abysmal <adj.> U	خیلی بد
	many U	خیلی
	ten U	خیلی
	damn U	خیلی
	dammit U	خیلی
	for long U	خیلی
	dumpiness U	خیلی
	copious U	خیلی
	highly U	خیلی
	very U	خیلی
	far and away U	خیلی
	to a large extent U	خیلی
	villainous U	خیلی بد
	very little U	خیلی کم
	routh U	خیلی
	not a few U	خیلی ها
	number one U	خیلی خوب
	span new U	خیلی تازه
	by leaps and bounds U	خیلی تند
	subminiature U	خیلی کوچک
	skinless U	خیلی حساس
	not so hot <idiom> U	نه خیلی خوب
	corking U	خیلی زیبا
	She is very pretentious. U	خیلی ادعادارد
	rotundily U	چاقی خیلی
	sappy U	خیلی احساساتی
	senseful U	خیلی حساس
	in cold blood <idiom> U	خیلی خونسرد
	dead slow U	خیلی اهسته
	in seventh heaven <idiom> U	خیلی خوشحال
	mad as a hornet <idiom> U	خیلی عصبانی
	bone dry U	خیلی خشک
	benedicite U	خیلی خوب
	pitch-black U	خیلی سیاه
	pitch black U	خیلی سیاه
	swith U	خیلی عظیم
	thank you very much U	خیلی متشکرم
	as stiff as a poker U	خیلی خشک
	to spread like wildfire U	خیلی زودمنتشرشدن
	precise U	خیلی دقیق
	toploftiness U	خیلی متکبر
	piping hot U	خیلی داغ
	superrabundant U	خیلی زیاد
	before you can say knife U	خیلی زود
	at most U	خیلی باشد
	ultraconservative U	خیلی محتاط
	as good as U	خیلی خوب
	far U	زیاد خیلی
	Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
	too tough U	خیلی سفت
	very light U	خیلی سبک
	level best U	خیلی خوب
	much was said U	خیلی حرفهازده شد
	much worse U	خیلی بدتر
	of vital importance U	خیلی ضروری
	get up the nerve <idiom> U	خیلی شلوغ
	immensurable U	خیلی قدیم
	oftentimes U	خیلی اوقات
	iam in bad U	خیلی محتاجم
	hit bottom <idiom> U	خیلی پست
	many persons U	خیلی اشخاص
	in no time U	خیلی زود
	lily white U	خیلی سفید
	lower most U	خیلی پست تر
	many people U	خیلی از مردم
	many people U	خیلی اشخاص
	it is very easily done U	خیلی به اسانی
	He is a loose card . U	خیلی ول است
	(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U	خیلی بادقت
	flying high <idiom> U	خیلی شادوشنگول
	overstrung U	خیلی حساس
	(as) old as the hills <idiom> U	خیلی قدیمی
	pianissmo U	خیلی نرم
	hand and glove U	خیلی صمیمی
	too bad <idiom> U	خیلی بد ،غم انگیز
	giantess U	زن خیلی قدبلند
	to pieces <idiom> U	خیلی زیاده
	I had an awful time . U	به من خیلی بد گذشت
	far off U	خیلی دور
	far and away U	خیلی دور
	raff U	خیلی زیاد
	hand and glove U	خیلی نزدیک
	hand in glove U	خیلی صمیمی
	pixilated U	خیلی حساس
	precisian U	خیلی دقیق
	skin and bones <idiom> U	خیلی لاغر
	primely U	خیلی خوب
	(a) snap <idiom> U	خیلی ساده
	tickled pink <idiom> U	خیلی شادوخوشحال
	level best U	خیلی عالی
	hand in glove U	خیلی نزدیک
	ritzy U	خیلی شیک
	precipitating U	خیلی سریع
	really wicked U	خیلی محشر
	really sick U	خیلی محشر
	often U	خیلی اوقات
	faraway U	خیلی دور
	Many thanks! U	خیلی ممنون!
	highs U	خیلی بزرگ
	highest U	خیلی بزرگ
	precipitates U	خیلی سریع
	precipitated U	خیلی سریع
	precipitate U	خیلی سریع
	quaint U	خیلی فریف
	frequently U	خیلی اوقات
	high U	خیلی بزرگ
	costs and arm and a leg <idiom> U	خیلی گرونه
	infinitely U	خیلی زیاد
	superabundant U	خیلی زیاد
	a lot of times <adv.> U	خیلی از اوقات
	frequently <adv.> U	خیلی از اوقات
	on any number of occasions <adv.> U	خیلی از اوقات
	fortissimo U	خیلی بلند
	oft [archaic, literary] <adv.> U	خیلی از اوقات
	often <adv.> U	خیلی از اوقات
	many times <adv.> U	خیلی از اوقات
	parlous U	خیلی مهیب
	immediate U	خیلی فوری
	open and shut U	خیلی سهل
	exceeding U	خیلی زیاد
	extra U	بسیار خیلی
	extra- U	بسیار خیلی
	whopping U	خیلی بزرگ
	extras U	بسیار خیلی
	decrepit U	خیلی پیر
	I spoke my mind. U	من خیلی رک گفتم.
	regularly [often] <adv.> U	خیلی از اوقات
	open-and-shut U	خیلی سهل
	great <adj.> U	خیلی خوب
	confidential U	خیلی محرمانه
	stentorian U	خیلی بلند
	lots U	خیلی زیاد
	glorious U	خیلی خوب
	well U	خیلی خوب
	goody-goody U	خیلی خوب
	To take with a pinch of salt. U	خیلی جدی نگرفتن
	nifty U	خیلی خوب
	extreme U	خیلی زیاد
	seldom U	خیلی کم ندرتا
	very good U	خیلی خوب
	raucous U	خیلی نامرتب
	goody goody U	خیلی خوب
	goody-goodies U	خیلی خوب
	Neanderthal U	خیلی کهنه
	oodles U	خیلی زیاد
	pluperfect U	خیلی عالی
	niftiest U	خیلی خوب
	wicked <adj.> U	خیلی خوب
	sick [British E] <adj.> U	خیلی خوب
	cool <adj.> U	خیلی خوب
	awesome <adj.> U	خیلی خوب
	niftier U	خیلی خوب
	whackings U	خیلی بزرگ
	whacking U	خیلی بزرگ
	wells U	خیلی خوب
	once in the blue moon U	خیلی بندرت
	jolly U	بذله گو خیلی
	You are most welcome. U	خیلی خوش آمدید
	ultrashort wave U	موج خیلی کوتاه
	We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time . U	به ما خیلی خوش گذشت
	mammoth task U	وظیفه خیلی بزرگ