English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
to turn something U تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
dis- U محروم کردن
abdicated U محروم کردن
abdicates U محروم کردن
abdicate U محروم کردن
abdicating U محروم کردن
devest U محروم کردن
cut off U محروم کردن
deprive U محروم کردن
deprives U محروم کردن
strip U محروم کردن از
to cut off U محروم کردن
depriving U محروم کردن
bereave U محروم کردن
excludes U محروم کردن
exclude U محروم کردن
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing . U دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment U محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossess U محروم کردن دورکردن
disinheriting U از ارث محروم کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossessed U محروم کردن دورکردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossesses U محروم کردن دورکردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
dispossessing U محروم کردن دورکردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
unvoice U محروم از صدا کردن
unsight U از دیدن محروم کردن
disinherit U از ارث محروم کردن
disinherits U از ارث محروم کردن
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
disbar U از شغل وکالت محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll. U کسی را از ارث محروم کردن
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance U وراث را از ارث محروم کردن
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
attaint U مقصر دانستن محروم کردن
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disendow U از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
dispossessing U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
evacuating U ترک کردن محروم کردن
curtail U محروم کردن قطع کردن
foreclose U محروم کردن سلب کردن
foreclosed U محروم کردن سلب کردن
forecloses U محروم کردن سلب کردن
curtailed U محروم کردن قطع کردن
curtailing U محروم کردن قطع کردن
divests U محروم کردن عاری کردن
evacuated U ترک کردن محروم کردن
divesting U محروم کردن عاری کردن
interdict U قدغن کردن محروم کردن
evacuate U ترک کردن محروم کردن
divest U محروم کردن عاری کردن
evacuates U ترک کردن محروم کردن
disappoints U ناکام کردن محروم کردن
curtails U محروم کردن قطع کردن
foreclosing U محروم کردن سلب کردن
disappoint U ناکام کردن محروم کردن
deprive U محروم کردن معزول کردن
deprives U محروم کردن معزول کردن
geld U بی تخمدان کردن محروم کردن
divested U محروم کردن عاری کردن
cut off U قطع کردن محروم کردن
depriving U محروم کردن معزول کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
desexualization U غیر جنسی کردن
copulate U مقاربت جنسی کردن
copulating U مقاربت جنسی کردن
copulated U مقاربت جنسی کردن
copulates U مقاربت جنسی کردن
desex U فاقد قوه جنسی کردن
attempting to commit rape U شروع کردن به تجاوز جنسی
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
mated U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mates U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mate U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
To smuggle in to ( out of ) a country . U جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
properties U خواص
attribute U خواص
attributing U خواص
attributes U خواص
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
mechanical properties U خواص مکانیکی
product capabilities U خواص محصول
property list U سیاهه خواص
bulk properties U خواص گروهی
elastic properties U خواص ارتجاعی
chemical properties U خواص شیمیایی
attributes U صفت خواص
attributing U صفت خواص
attribute U صفت خواص
hydrological U وابسته به خواص اب
collective properties U خواص کولیگاتیو
intrinsic properties U خواص ذاتی
intensive properties U خواص شدتی
magnetics U علم خواص مغناطیسی
oleaginous U دارای خواص روغن
acoustics U خواص صوتی ساختمان
papaverous U دارای خواص خشخاش
amphoteric U دارای خواص متضاد
properties of section U خواص مقاطع تیرها
electro magnetism U برق و خواص مغناطیسی
general properties of bodies U خواص عمومی اجسام
adhesion agent U ماده تشدیدکننده خواص
partial molar properties U خواص جزیی مولی
electrokinetics U علم خواص برق متحرک
isotropic U دارای خواص فیزیکی مشابه
geophysical survey U مطالعه خواص فیزیکی زمین
propertied U متمکن دارای خواص معین
pneumatics U علم خواص هوا و گاز
electro magnetism U تولید خواص مغناطیسی بوسیله
hydraulic U وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
optics U علم مطالعه در خواص نور
electronography U ثبت خواص الکتریسته ساکن
electro statics U علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
isotropic U دارای خواص برابر از هرسو همگرای
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
pneumatology U روح شناسی علم خواص هواو گازها
axiology U علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
actinic U دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
metamerism U برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
atoms U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atom U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
gyromagnetic U وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
Green tea is esteemed for its health-giving properties. U ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
platinum metal U ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
additives U مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
to mount somebody U با کسی مقاربت جنسی کردن [اصطلاح رکیک] [اصطلاح روزمره]
charactristic curve U نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
epizootiology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology U علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
epiphytology U علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
blighted U محروم
cold turkey U محروم
sans U محروم از
disadvantaged U محروم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com