Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rouse
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouses
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
hypnopompic
U
خواب و بیدار
wake
U
از خواب بیدار کردن رد پا
waked
U
از خواب بیدار کردن رد پا
wakes
U
از خواب بیدار کردن رد پا
hit the deck
<idiom>
U
از خواب بیدار شدن
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
maunder
U
بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
somnambulist
U
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
night gown
U
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy
U
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
hypnoid
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
move
U
حرکت دادن
shifted
U
حرکت دادن
shifts
U
حرکت دادن
shift
U
حرکت دادن
moves
U
حرکت دادن
movement
U
حرکت دادن
stir up
<idiom>
U
حرکت دادن
moved
U
حرکت دادن
courses
U
بسرعت حرکت دادن
moveable
U
قابل حرکت دادن
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
coursed
U
بسرعت حرکت دادن
scurried
U
بسرعت حرکت دادن
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
scurry
U
بسرعت حرکت دادن
moom umjigigi
U
حرکت دادن بدن
course
U
بسرعت حرکت دادن
propels
U
بردن حرکت دادن
propelled
U
بردن حرکت دادن
scurries
U
بسرعت حرکت دادن
route
U
فرمان حرکت دادن
propel
U
بردن حرکت دادن
routes
U
فرمان حرکت دادن
scurrying
U
بسرعت حرکت دادن
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
dreamiest
U
خواب مانند خواب الود
dreamy
U
خواب مانند خواب الود
morpheus
U
الهه خواب خواب پرور
dreamier
U
خواب مانند خواب الود
dogsleep
U
خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic
U
خواب اور خواب کننده
hypnagogic
U
خواب اور خواب کننده
somnific
U
خواب اور خواب الود
stir
U
حرکت دادن بهم زدن
traverse
U
حرکت دادن لوله در سمت
traversed
U
حرکت دادن لوله در سمت
stirs
U
حرکت دادن بهم زدن
traverses
U
حرکت دادن لوله در سمت
whiff
U
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
commercial water movement
U
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
stirrings
U
حرکت دادن بهم زدن
maneuver
U
حرکت دادن یاحرکت کردن
traversing
U
حرکت دادن لوله در سمت
advance
U
حرکت دادن چیزی به جلو
advances
U
حرکت دادن چیزی به جلو
advancing
U
حرکت دادن چیزی به جلو
stirred
U
حرکت دادن بهم زدن
papers
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
yaw
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
paper
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
sculled
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papered
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
give free rein to
<idiom>
U
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
scull
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
slew
U
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
yawed
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
papering
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
DFD
U
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
bytes
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
windage
U
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
cursor tracking
U
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
byte
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
joysticks
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
friction feed
U
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
He is fast asleep.
U
خواب خواب است
blankest
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
passes
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
blank
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passed
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
hangers
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
wakeing
U
بیدار
woke
U
بیدار شد
awaking
U
بیدار
open eyed
U
بیدار
awakes
U
بیدار
wakeful
U
بیدار
awake
U
بیدار
awoke
U
بیدار
awakened
U
بیدار
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
to wake
U
بیدار شدن
daw
U
بیدار کردن
to wake up
U
بیدار شدن
awake
U
بیدار شدن
awake
U
بیدار ماندن
wide-awake
U
کاملا بیدار
wanener
U
بیدار کننده
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
sit up
U
بیدار ماندن
wide awake
U
کاملا بیدار
arousing
U
بیدار کردن
waken
U
بیدار کردن
awaking
U
بیدار ماندن
arouse
U
بیدار کردن
awaking
U
بیدار شدن
aroused
U
بیدار کردن
awakes
U
بیدار ماندن
awakes
U
بیدار شدن
broad a wake
U
کاملا بیدار
to stay up
U
بیدار ماندن
wakens
U
بیدار شدن
waken
U
بیدار شدن
wakened
U
بیدار کردن
awakens
U
بیدار کردن
wakening
U
بیدار کردن
awaken
U
بیدار کردن
wakening
U
بیدار شدن
wakens
U
بیدار کردن
awakener
U
بیدار کننده
take to
U
بیدار کردن
awaken
U
بیدار شدن
arouses
U
بیدار کردن
waker
U
بیدار کننده
to be up
U
بیدار بودن
night bird
U
مرغ شب بیدار
wakened
U
بیدار شدن
awakens
U
بیدار شدن
awakening
U
بیدار کننده
outwatch
U
بیشتر بیدار ماندن از
rewake
U
دوباره بیدار کردن
rouse out
U
بیدار کردن افراد
vigilant
U
گوش بزنگ بیدار
get out of bed on the wrong side
<idiom>
U
ازدنده چپ بیدار شدن
reveille
U
طبل بیدار باش
He woke up (got up).
U
بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
Wake not a sleeping lion .
<proverb>
U
شیر خفته را بیدار نکن.
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
to have someone wake you up
U
بگذارید کسی شما را بیدار کند
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
scull
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculled
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
to book
[order]
an alarm call
U
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com