Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 304 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
extraction
U
خارج کردن
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
defecate
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
spew
U
با فشار خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
Other Matches
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
to rule out
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
swap out
U
مبادله کردن به خارج
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
expectorate
U
ازشش خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
cryptographic
U
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
non combatant
U
خارج از صف
out-
U
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
externally
U
از خارج
abroad
U
خارج
outed
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
outside
U
در خارج
out
U
خارج
external
U
خارج
off side
U
خارج از خط
aroint
U
خارج شو
outsides
U
در خارج
per
U
خارج از
outsides
U
خارج
out of tune
U
خارج
out of
U
خارج از
out-of-
U
خارج از
outside
U
خارج
off
U
خارج از
externals
U
خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
forth of
U
خارج از
emigration
U
مهاجرت به خارج
to fall out
U
خارج شدن
standaway
U
خارج از بدن
anieoro
U
از داخل به خارج
quotients
U
خارج قسمت
begone
U
خارج شو عزیمت کن
off season
U
خارج از فصل
submultiple
U
خارج قسمت
outsides
U
به سمت خارج
nonsense
U
خارج از منطق
issued
U
خارج شدن
outside
U
به سمت خارج
issues
U
خارج شدن
blow out
U
به خارج دمیدن
issue
U
خارج شدن
beside the question
U
خارج از موضوع
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
beside the mark
U
خارج ازموضوع
out of action
U
خارج ازنبرد
extra-marital
U
خارج از زناشویی
to pass off
U
خارج شدن
acentric
U
خارج از مرکز
quotient
U
خارج قسمت
out
U
خارج از حدود
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
not to the point
U
خارج از موضوع
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
tort
U
خارج از قرارداد
torts
U
خارج از قرارداد
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
out
U
خارج بیرون
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
off center
U
خارج از مرکز
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
To fall out.
U
از صف خارج شدن
fescennine
U
خارج ازاخلاق
abaxile
U
خارج از مرکز
from outside
U
از خارج
[از شهر]
void
U
خارج شدن
outbound
U
مربوط به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
out of question
U
خارج از موضوع
derailed
U
از خط خارج شدن
extra professional
U
خارج حرفهای
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra spectral
U
خارج طیفی
derail
U
از خط خارج شدن
out of doors
U
خارج ازمنزل
extracellular
U
خارج سلولی
out of phase
U
خارج از فاز
extragalactic
U
خارج کهکشانی
oversea
U
خارج از کشور
out of door
U
خارج ازمنزل
ungracious
U
خارج از نزاکت
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of turn
U
خارج از نوبت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
exits
U
خارج شدن
exit
U
خارج شدن
outbye
U
خارج از دور از
derailing
U
از خط خارج شدن
out-of-
U
در خارج بواسطه
off key
خارج از مایه
derails
U
از خط خارج شدن
out of
U
در خارج بواسطه
alfresco
U
خارج از منزل
double out
U
081 خارج
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
extra cosmical
U
خارج ازعالم
popping
U
خارج شدن
inaccessible
U
خارج از دسترس
foreign market
U
بازار خارج
without
U
بطرف خارج
abroad
خارج از کشور
emissive
U
خارج شونده
out of line
U
خارج از خط جبهه
endarch
U
متشکل در خارج
extrauterine
U
خارج رحمی
exterritorial
U
خارج الملکتی
irrelevant
U
خارج از موضوع
overseas
U
خارج ازکشور
extraterritorial
U
خارج الارضی
ouyby
U
خارج از دور از
soto uke
U
دفاع از خارج
extramundane
U
خارج دنیایی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramarital
U
خارج ازدواجی
outdoors
U
خارج از منزل
eccentrics
U
خارج از مرکز
cross country
U
خارج از جاده
away
U
دوراز خارج
eccentric
U
خارج از مرکز
extravascular
U
خارج رگی
egress
U
خارج شدن
over the side
U
خارج از ناو
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
expellant
U
خارج کننده دافع
internally or abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
outed
U
خارج از افشا شده
expellent
U
خارج کننده دافع
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
greshams law
U
را از جریان خارج میکند
exurbanite
U
ساکن خارج شهر
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
extramural
U
خارج از حصار شهر
extramural
U
مربوط به خارج از دانشگاه
escalated
U
از مهار خارج شدن
escalates
U
از مهار خارج شدن
escalating
U
از مهار خارج شدن
superempirical
U
خارج از جهان مادی
eccentricities
U
خارج از مرکز بودن
extern
U
فاهری واقع در خارج
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
obsolescent
U
از رده خارج شده
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
escalate
U
از مهار خارج شدن
eccentricity
U
خارج از مرکز بودن
extrajudicial
U
خارج ازصلاحیت قضایی
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
expatriate
U
شهروند مقیم خارج
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
lie on the table
U
از دستور خارج شدن
incoming
U
آنچه از خارج می آید
out of action
U
از نبرد خارج شده
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com