Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abdicated
U
محروم کردن
exclude
U
محروم کردن
abdicating
U
محروم کردن
cut off
U
محروم کردن
abdicate
U
محروم کردن
depriving
U
محروم کردن
deprive
U
محروم کردن
deprives
U
محروم کردن
abdicates
U
محروم کردن
excludes
U
محروم کردن
strip
U
محروم کردن از
dis-
U
محروم کردن
to cut off
U
محروم کردن
bereave
U
محروم کردن
devest
U
محروم کردن
lock out
U
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing .
U
دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossessed
U
محروم کردن دورکردن
dispossessing
U
محروم کردن دورکردن
disinheriting
U
از ارث محروم کردن
unsight
U
از دیدن محروم کردن
disinherits
U
از ارث محروم کردن
cut off with a shilling
از ارث محروم کردن
dispossess
U
محروم کردن دورکردن
dispossesses
U
محروم کردن دورکردن
disinherit
U
از ارث محروم کردن
unvoice
U
محروم از صدا کردن
come into
U
تصرف کردن
seize
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
take possession of
U
تصرف کردن
glom on to
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
occupation
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
occupations
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
grab
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
hold
U
تصرف کردن
put in possession
U
تصرف کردن
holds
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
to get possession of
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
occupy
U
تصرف کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
ostracize
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
attaint
U
مقصر دانستن محروم کردن
ostracising
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism
U
محروم کردن از حقوق اجتماعی
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracised
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
mayhen
U
ازوسیله دفاع محروم کردن
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
unsex
U
از خواص جنسی محروم کردن
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracises
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll.
U
کسی را از ارث محروم کردن
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
deprive the heirs of inheritance
U
وراث را از ارث محروم کردن
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
disbar
U
از شغل وکالت محروم کردن
disendow
U
از عطیه محروم کردن نبخشیدن
ostracized
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracizing
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizes
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
disfranchise
U
از حق رای یا انتخاب محروم کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
captures
U
تصرف کردن ربایش
regain
U
دوباره تصرف کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
capture
U
تصرف کردن ربایش
capturing
U
تصرف کردن ربایش
declass
U
کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracizing
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
dispossessing
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disincorporate
U
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
tantalize
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
foreclosing
U
محروم کردن سلب کردن
divested
U
محروم کردن عاری کردن
evacuates
U
ترک کردن محروم کردن
disappoint
U
ناکام کردن محروم کردن
divests
U
محروم کردن عاری کردن
forecloses
U
محروم کردن سلب کردن
divesting
U
محروم کردن عاری کردن
divest
U
محروم کردن عاری کردن
depriving
U
محروم کردن معزول کردن
deprives
U
محروم کردن معزول کردن
curtails
U
محروم کردن قطع کردن
deprive
U
محروم کردن معزول کردن
evacuated
U
ترک کردن محروم کردن
curtailing
U
محروم کردن قطع کردن
interdict
U
قدغن کردن محروم کردن
disappoints
U
ناکام کردن محروم کردن
evacuate
U
ترک کردن محروم کردن
evacuating
U
ترک کردن محروم کردن
curtailed
U
محروم کردن قطع کردن
foreclosed
U
محروم کردن سلب کردن
cut off
U
قطع کردن محروم کردن
foreclose
U
محروم کردن سلب کردن
curtail
U
محروم کردن قطع کردن
geld
U
بی تخمدان کردن محروم کردن
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
conquers
U
فتح کردن تصرف کردن
conquering
U
فتح کردن تصرف کردن
conquer
U
فتح کردن تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupies
U
تصرف کردن سرگرم کردن
to enter
U
ضبط کردن تصرف کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
disadvantaged
U
محروم
bereaved
U
محروم
blighted
U
محروم
cold turkey
U
محروم
deprived
U
محروم
sans
U
محروم از
excludable
U
محروم کردنی
disadvantaged children
U
کودکان محروم
to be defected
U
محروم شدن
choiceless
U
محروم از حق انتخاب
deprivable
U
محروم کردنی
underclass
U
طبقه محروم
exclusion
U
محروم سازی
lower class
U
طبقه محروم
disinherited
U
محروم ازارث
underclass
U
طبقهی محروم
have not nations
U
ملل محروم
subclass
U
طبقه محروم
occupation
U
تصرف
keeping
U
تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupancy
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
acquest
U
تصرف
seizures
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
occupations
U
تصرف
seizure
U
تصرف
tenure
U
تصرف
possessorship
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
originality
U
تصرف
possession
U
تصرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com