Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be sidelined
[player]
U
از بازی یا معرکه خارج شدن
[ورزشکار]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
he is a terrible worker
U
معرکه میکند درکارکردن معرکه است در........
strike out
U
از بازی خارج شدن
flat apple
U
گوی بولینگ خارج از بازی
flat ball
U
گوی بولینگ خارج از بازی
down
U
خطای سرویس توپ خارج از بازی
The ball was out of bounds.
U
توپ خارج
[از زمین بازی]
بود.
cheerleader
U
معرکه گیر
killjoy
U
خرمگس معرکه
a terrific time
U
زمان معرکه
an outstanding time
U
زمان معرکه
something else
<idiom>
U
معرکه بودن
To be terrific . To perform a feat. To do wonders . To do it gorgeously .
U
معرکه کردن
killjoys
U
خرمگس معرکه
cheerleaders
U
معرکه گیر
We had a gorgeous dinner .
U
شام معرکه یی خوردیم
I am left out . I am left out in the cold .
U
کلاهم پ؟ معرکه است
he is a prodigy of learning
U
درعلم معرکه است
We havent got the slightest chance . We are left out .
U
کلاهمان پ؟ معرکه است
To enter the field .
U
وارد معرکه شدن
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
externally
U
از خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
aroint
U
خارج شو
non combatant
U
خارج از صف
external
U
خارج
externals
U
خارج
abroad
U
خارج
out
U
خارج
out-
U
خارج
outed
U
خارج
off side
U
خارج از خط
out of tune
U
خارج
per
U
خارج از
forth of
U
خارج از
out-of-
U
خارج از
outsides
U
در خارج
outsides
U
خارج
outside
U
در خارج
outside
U
خارج
off
U
خارج از
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
out of
U
خارج از
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
out of doors
U
خارج ازمنزل
alfresco
U
خارج از منزل
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
from outside
U
از خارج
[از شهر]
without
U
بطرف خارج
bring out
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
not to the point
U
خارج از موضوع
away
U
دوراز خارج
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
begone
U
خارج شو عزیمت کن
overseas
U
خارج ازکشور
outdoors
U
خارج از منزل
out of question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
beside the question
U
خارج از موضوع
outside
U
به سمت خارج
discharge
U
خارج کردن
submultiple
U
خارج قسمت
blow out
U
به خارج دمیدن
inaccessible
U
خارج از دسترس
derailing
U
از خط خارج کردن
outsides
U
به سمت خارج
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
standaway
U
خارج از بدن
anieoro
U
از داخل به خارج
eject
U
خارج کردن
extragalactic
U
خارج کهکشانی
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
extraterritorial
U
خارج الارضی
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
endarch
U
متشکل در خارج
egress
U
خارج شدن
double out
U
081 خارج
extracellular
U
خارج سلولی
derail
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
exterritorial
U
خارج الملکتی
extra cosmical
U
خارج ازعالم
extra professional
U
خارج حرفهای
extra regular
U
خارج ازقاعده
emissive
U
خارج شونده
derails
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
extra spectral
U
خارج طیفی
derailing
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
fescennine
U
خارج ازاخلاق
quotient
U
خارج قسمت
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
out
U
خارج از حدود
out
U
خارج بیرون
to fall out
U
خارج شدن
quotients
U
خارج قسمت
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
foreign market
U
بازار خارج
unship
U
خارج کردن
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
cross country
U
خارج از جاده
to rule out
U
خارج کردن
irrelevant
U
خارج از موضوع
to pass off
U
خارج شدن
popping
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
issue
U
خارج شدن
phase out
U
خارج کردن
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
off duty
U
خارج از نگهبانی
extra-marital
U
خارج از زناشویی
outbye
U
خارج از دور از
off duty
U
خارج از خدمت
abroad
خارج از کشور
To fall out.
U
از صف خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
emigration
U
مهاجرت به خارج
off season
U
خارج از فصل
exit
U
خارج شدن
void
U
خارج شدن
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of phase
U
خارج از فاز
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of door
U
خارج ازمنزل
out of action
U
خارج ازنبرد
out of
U
در خارج بواسطه
extraction
U
خارج کردن
ungracious
U
خارج از نزاکت
out-of-
U
در خارج بواسطه
out of turn
U
خارج از نوبت
exits
U
خارج شدن
oversea
U
خارج از کشور
ouyby
U
خارج از دور از
outbound
U
خارج ازمحدوده
off key
خارج از مایه
over the side
U
خارج از ناو
off center
U
خارج از مرکز
nonsense
U
خارج از منطق
abaxile
U
خارج از مرکز
outbound
U
مربوط به خارج
soto uke
U
دفاع از خارج
acentric
U
خارج از مرکز
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
defecating
U
خارج کردن مدفوع
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
defecate
U
خارج کردن مدفوع
external
U
خارج یک برنامه یا وسیله
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
unbeknownst
U
خارج از معلومات شخصی
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
tabled
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
outside grasp
U
گرفتن میله از خارج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com