Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
the big three
U
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
readings
U
استنباط
corollaries
U
استنباط
eduction
U
استنباط
sequitur
U
استنباط
elicitation
U
استنباط
corollary
U
استنباط
presumptions
U
استنباط
inference
U
استنباط
reading
U
استنباط
inferences
U
استنباط
presumption
U
استنباط
it happened thaf
U
چنین
like this
U
چنین
likewise
U
چنین
such
U
یک چنین
thus
U
چنین
i express my regret for it
U
که چنین شد
sic
U
چنین
such
U
چنین
so
U
چنین
inferable
U
قابل استنباط
deduces
U
استنباط کردن
to be deduced
U
استنباط شدن
inference program
U
برنامه استنباط
inferentially
U
ازراه استنباط
inferring
U
استنباط کردن
infers
U
استنباط کردن
deduce
U
استنباط کردن
deducing
U
استنباط کردن
presumption of law
U
استنباط قانونی
read
U
استنباط کردن
inferible
U
قابل استنباط
induct
U
استنباط کردن
inducted
U
استنباط کردن
inducting
U
استنباط کردن
inducts
U
استنباط کردن
inferred
U
استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن
reads
U
استنباط کردن
deduced
U
استنباط کردن
educe
U
استنباط کردن
educt
U
استخراج یا استنباط
implication
U
مفهوم استنباط
follows
U
پیروی استنباط
followed
U
پیروی استنباط
follow
U
پیروی استنباط
presumption
U
استنباط گستاخی
presumptions
U
استنباط گستاخی
implications
U
مفهوم استنباط
deducible
U
استنباط شدنی
beit so
U
چنین باشد
such and such
U
چنین و چنان
who said so?
U
که چنین حرفی زد
i imagine he is my friend
U
چنین می پندارم
amen
U
چنین باد
i was given to understand
U
چنین فهمیدم
there is a rumour that
U
چنین میگویند که
the report goes
U
چنین گویند
exactly
U
چنین است
secus
U
نه این چنین
be it so
U
چنین باشد
be it so
U
چنین باد
methinks
U
چنین مینماید
beit so
U
چنین باد
so said darius
U
چنین گفت ....
infers
U
استنباط کردن پی بردن به
inferring
U
استنباط کردن پی بردن به
divine
U
کشیش استنباط کردن
inferentally
U
بطریق استنتاج یا استنباط
presumption of fact
U
استنباط از روی امارات
inferrable
U
قابل استنباط برامدنی
divined
U
کشیش استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن پی بردن به
divines
U
کشیش استنباط کردن
inferred
U
استنباط کردن پی بردن به
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
nonsequitur
U
عدم استنباط قضایا
divining
U
کشیش استنباط کردن
educible
U
قابل استخراج یا استنباط
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
so called
U
که چنین نامیده شده
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
it follows that.....
U
چنین برمی اید که ....
semble
U
چنین به نظر می رسد
perhaps so
U
شاید چنین باشد
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
is it not
U
ایا چنین نیست
in that case
U
حال که چنین است
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
so-called
U
که چنین نامیده شده
to i. from somebodies words
U
از حرفهای کسی استنباط کردن
so and so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
so-and-so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
ex-directory
U
شخصی که چنین شمارهای را دارد
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
is that so?
U
ایا وا قعا چنین است
But fate decreed otherwise.
U
اما قسمت چنین بود .
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
such being the case
U
حال که چنین است دراینصورت
so to speak
U
اگربتوان چنین چیزی گفت
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
he pretended to be asleep
U
چنین وانمود کرد که خواب است
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
The story goes that …
U
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloratura
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
deduction
U
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
No such a thing has been stipulated in the contract.
U
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
Not on your life !
U
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
sic
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sick
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
formed
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
load
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softest
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
suffix notation
U
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput
U
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
master
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
faxed
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup
U
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
horned scully
U
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
auto
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
autos
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standards
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
multipe expansion of credit
U
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
self-
U
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
transfer
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transferring
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
config.sys
U
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود
transfers
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
palmtop
U
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود
addition
U
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
additions
U
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
mode
U
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
modes
U
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame.
U
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
POSIX
U
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
page
U
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود.
paged
U
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود.
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
pages
U
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com