English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i suppose so U گمان میکنم
really U احساس میکنم
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
i will note it down U یاد داشت میکنم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
hitherto U تا اینجا
here U اینجا
where U اینجا
so far U تا اینجا
here U در اینجا
thus far U تا اینجا
hither U به اینجا
hither U اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
passim U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
up and down U اینجا وانجا
here and there U اینجا انجا
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
no one is here U هیچکس اینجا نیست
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
hereon U در این مورد در اینجا
here lies U در اینجا دفن است
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
isn't he there U ایا او اینجا نیست
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
what is your business here U کار شما اینجا چیست
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
fording U عبور از اب
right of way U حق عبور
rights of way U حق عبور
road haulage U حق عبور
toll U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
tolling U حق عبور
tolls U حق عبور
transit U عبور
right of passage U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
transmission U عبور
transmissions U عبور
cross-Channel U عبور
crossing U عبور
transmittancy U عبور
passage U عبور
transmittance U عبور
passages U حق عبور
passages U عبور
passage U حق عبور
transmittal U عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
fordless U غیرقابل عبور
highway user tax U مالیات حق عبور
laissez passer U پروانه عبور
light passing U عبور نور
transit bill U پروانه عبور
transit error U خطای عبور
transit time U مدت عبور
transit time U زمان عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transmission factor U ضریب عبور
transmission grating U شبکه عبور
transmittance U مقدار عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
traversable U قابل عبور
transit bill U اجازه عبور
transduction U انقال عبور
traject U عبور گذرگاه
passed U اجازه عبور
oil passage U عبور روغن
overfly U عبور کردن
passavani U سند عبور
penstock U مجرای عبور اب
practicableness U قابلیت عبور
trafficability U قابلیت عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
tessera U کلمه عبور
through traffic U عبور یکسره
wading crossing U عبور از پایاب
fordable U قابل عبور
safe conducts U رخصت عبور
traversing U عبور کردن
traverses U عبور کردن
safe-conducts U رخصت عبور
traversed U عبور کردن
traverse U عبور کردن
fleets U عبور سریع
faring U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fare U هزینه عبور
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
cross U عبور کردن
crossest U عبور کردن
fleet U عبور سریع
safe conduct U رخصت عبور
trafficked U عبور و مرور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com