Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to do without any thing
U
ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
do without
<idiom>
U
بدون هیچ چیزی کار کردن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to excuse any ones presence
U
کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
subsisting
U
گذران کردن
get along
U
گذران کردن
subsisted
U
گذران کردن
subsist
U
گذران کردن
subsists
U
گذران کردن
faring
U
گذراندن گذران کردن
fares
U
گذراندن گذران کردن
get on
U
گذران کردن گذراندن
fared
U
گذراندن گذران کردن
fare
U
گذراندن گذران کردن
to get along
U
گذران کردن بسربردن
make ends meet
<idiom>
U
باپول شخصی گذران روزگار کردن
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
depauperize
U
ازچیزی رهانیدن
believer
[in something]
U
پشتیبان
[نگهدار]
[ازچیزی]
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
emptiest
U
بدون چیزی در درون
emptier
U
بدون چیزی در درون
empties
U
بدون چیزی در درون
emptied
U
بدون چیزی در درون
empty
U
بدون چیزی در درون
(buy something) on credit
<idiom>
U
بدون پول چیزی راخریدن
flyings
U
رشته هایالیف هایی که ازچیزی جداشده بهوامیرود
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
bring forward
U
نظرکردن به
to commandeer something
U
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
to di pense with
U
صرف نظرکردن از
furbished
U
تجدید نظرکردن در
to pass over
U
صرف نظرکردن از
forbears
U
صرف نظرکردن
reviews
U
تجدید نظرکردن
reviewing
U
تجدید نظرکردن
to look over
U
صزف نظرکردن از
reviewed
U
تجدید نظرکردن
review
U
تجدید نظرکردن
furbish
U
تجدید نظرکردن در
forbear
U
صرف نظرکردن
furbishes
U
تجدید نظرکردن در
furbishing
U
تجدید نظرکردن در
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
To exchange views with someone . . To compare notes with some one.
U
با کسی تبادل نظرکردن
apomict
U
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
subsistence
U
گذران
transparently
U
سو گذران
transparent
U
سو گذران
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
feastful
U
خوش گذران
free living
U
خوش گذران
free liver
U
خوش گذران
luxurious
U
خوش گذران
feaster
U
خوش گذران
maintenance
U
گذران خرجی
transparent
U
نور گذران
transparently
U
نور گذران
pleasure seeking
U
خوش گذران
life sustenance
U
گذران زندگی
to do well
U
خوب گذران
living
U
وسیله گذران معیشت
jovial
U
خوش گذران عیاش
pastimes
U
تفریح کاروقت گذران
he makes a living with hispen
U
بانویسندگی گذران میکند
sensual
U
خوش گذران نفسانی
dawdler
U
بیهوده وقت گذران
happy go lucky
U
اسان گذران بیمار
pastime
U
تفریح کاروقت گذران
epicure
U
ادم خوش گذران وعیاش
epicures
U
ادم خوش گذران وعیاش
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
run through
<idiom>
U
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
deice
U
بدون یخ کردن
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
denitrify
U
بدون نیترات کردن
delousing
U
بدون شپش کردن
unseam
U
بدون درز کردن
disequilibrate
U
بدون تعادل کردن
deloused
U
بدون شپش کردن
delouse
U
بدون شپش کردن
depolarize
U
بدون قطب کردن
delouses
U
بدون شپش کردن
degum
U
بدون صمغ کردن
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prejudging
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
live in a small way
U
بدون سر و صدا زندگی کردن
unvoice
U
بدون صدا ادا کردن
ad-lib
U
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed
U
بدون نوشته صحبت کردن
prejudge
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-libbing
U
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs
U
بدون نوشته صحبت کردن
prejudged
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
to make a grab at women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
drip dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
smoothest
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
lynches
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
to grope women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
smoothed
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
to feel women up
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
lynch
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
cohabiting
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cold turkey
<idiom>
U
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
smooths
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
cohabits
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
drip-dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
roughdry
U
بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
free lance
U
کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
adlib
U
بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
goose step
U
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
To play for love .
U
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to throw light upon
U
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
quantifies
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com