English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abolishes U ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishing U ازمیان بردن منسوخ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pt down U منسوخ کردن از بین بردن
demoratize U بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
abrogate U ازمیان بردن
wipe U ازمیان بردن
wiped U ازمیان بردن
abolish ازمیان بردن
wiping U ازمیان بردن
wipes U ازمیان بردن
abrogates U ملغی ازمیان بردن
embryoctony U ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
remit U منسوخ کردن
annul U منسوخ کردن
abjure U منسوخ کردن
cancel U منسوخ کردن
revoke U منسوخ کردن
elide U منسوخ کردن
dissolve U منسوخ کردن
nullify U منسوخ کردن
abrogate U منسوخ کردن
abolish U منسوخ کردن
withdraw U منسوخ کردن
antiquate U برانداختن منسوخ کردن
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
abrogates U باطل کردن منسوخ کردن
from among U ازمیان
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
from the dead U ازمیان مردگان
to sweep away U ازمیان برداشتن
across U ازمیان ازوسط
surmounted U ازمیان برداشتن
to pass off U ازمیان رفتن
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
to get anything out of the way U کاری را ازمیان برداشتن
chiasma U امیزش ازمیان یا از پهنا
repealed U منسوخ
abrogated U منسوخ
obsolete U منسوخ
abrogates U منسوخ
ci devant U منسوخ
abrogate U منسوخ
abolished U منسوخ
out of d. U منسوخ
antiquated U منسوخ
obsolescent U منسوخ
out of day U منسوخ
rococo U منسوخ
outmoded U منسوخ
outdated U منسوخ
to wriggle one's way U بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
demode U منسوخ شده
obsolesce U منسوخ شدن
abrogable U منسوخ شدنی
to fall in to d. U منسوخ شدن
dead U منسوخ کهنه
dead letter U قانون منسوخ
outmode U منسوخ شدن
abolishable U منسوخ کردنی
slewing rate U نرخ عبور یک کاغذ سفید ازمیان چاپگر
hard-up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
dementia praecox U اصطلاح منسوخ برای اسکیزوفرنی
czech defence U نام منسوخ دفاع اسلاو
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
e f t a (european free trade association U فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
take off U بردن کم کردن
inferred U استنباط کردن پی بردن به
conducts U هدایت کردن بردن
take U لمس کردن بردن
takes U لمس کردن بردن
conducting U هدایت کردن بردن
conduct U هدایت کردن بردن
infers U استنباط کردن پی بردن به
conducted U هدایت کردن بردن
inferring U استنباط کردن پی بردن به
infer U استنباط کردن پی بردن به
to push out U پیش بردن جلو بردن
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
profits U سود بردن منفعت کردن
profited U سود بردن منفعت کردن
forays U تهاجم کردن بیغما بردن
swoops U چپاول کردن از بین بردن
encouage U پیش بردن دلگرم کردن
swooping U چپاول کردن از بین بردن
swooped U چپاول کردن از بین بردن
to wash offŠout or away U باشستش بردن یاپاک کردن
swoop U چپاول کردن از بین بردن
revels U عیاشی کردن لذت بردن
aminister U تهیه کردن بکار بردن
liquidate U از بین بردن مایع کردن
extirpate U ریشه کن کردن ازبین بردن
foray U تهاجم کردن بیغما بردن
elate U بالا بردن محفوظ کردن
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
revel U عیاشی کردن لذت بردن
reveled U عیاشی کردن لذت بردن
reveling U عیاشی کردن لذت بردن
revelled U عیاشی کردن لذت بردن
liquidated U از بین بردن مایع کردن
revelling U عیاشی کردن لذت بردن
encourages U تقویت کردن پیش بردن
liquidates U از بین بردن مایع کردن
encourage U تقویت کردن پیش بردن
make for U کمک کردن پیش بردن
to show one to the door U کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
profit U سود بردن منفعت کردن
encouraged U تقویت کردن پیش بردن
liquidating U از بین بردن مایع کردن
masochism U لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
submerging U دراب فرو بردن زیر اب کردن
shoves U با زور پیش بردن پرتاب کردن
unlearnt U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
submerges U دراب فرو بردن زیر اب کردن
shoved U با زور پیش بردن پرتاب کردن
priori U باب پی کردن بردن از علت به معلول
palaver U از راه بدر بردن چاخان کردن
shoving U با زور پیش بردن پرتاب کردن
unlearn U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
submerge U دراب فرو بردن زیر اب کردن
unlearns U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
submerged U دراب فرو بردن زیر اب کردن
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
shove U با زور پیش بردن پرتاب کردن
squared U بتوان دوم بردن مجذور کردن
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
squaring U بتوان دوم بردن مجذور کردن
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
square U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares U بتوان دوم بردن مجذور کردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
debasing U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
deal lift U بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
debases U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
debase U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflating U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflate U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
to beg [of a dog holding up front paws] U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to sit up and beg U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
squelch circuit U یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
plunders U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunder U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
carriages U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
plucks U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
application U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
steals U به سرقت بردن یا سرقت کردن
steal U به سرقت بردن یا سرقت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com