English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iowa tests of basic skills U ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
random parallel tests U ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
fundamentals U مهارتهای اصولی
manual skills U مهارتهای دستی
gross motor skills U مهارتهای حرکتی درشت
fine motor skills U مهارتهای حرکتی فریف
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
association for computing machinery U بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
speed tests U ازمونهای سرعت
infant tests U ازمونهای نوباوگان
criterion refernced tests U ازمونهای ملاکی
trade tests U ازمونهای شغلی
situational tests U ازمونهای موقعیتی
employment tests U ازمونهای استخدامی
norm referenced tests U ازمونهای هنجاری
creativity tests U ازمونهای افرینندگی
individual tests U ازمونهای انفرادی
parallel tests U ازمونهای همتا
statistical tests U ازمونهای اماری
pictorial tests U ازمونهای تصویری
projective tests U ازمونهای فرافکن
terman merrill tests U ازمونهای ترمن- مریل
placement tests U ازمونهای تعیین شغل
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
prognostic tests U ازمونهای پیش اگهی
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
custom made tests U ازمونهای کار- ویژه
psychomotor tests U ازمونهای روانی- حرکتی
dotting test U ازمونهای نقطه زنی
timed tests U ازمونهای زمان دار
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
screening tests U ازمونهای سرند کردن
goldstein scheerer tests U ازمونهای گلدشتاین- شیرر
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
california tests of mental maturity U ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
pintner patterson scale of U Tests Performance مقیاس ازمونهای عملی پینتر- پترسون
earthshaking U اساسی
basilar U اساسی
constitutional U اساسی
fundamental U اساسی
vital <adj.> U اساسی
fundametal U اساسی
rudimental U اساسی
essentials U اساسی
essential U اساسی
Hon U اساسی
basal U اساسی
meaty U اساسی
meatiest U اساسی
basic U اساسی
essential <adj.> U اساسی
major <adj.> U اساسی
quintessential <adj.> U اساسی
cardinals U اساسی
cardinal U اساسی
capital U اساسی
substantive [essential] <adj.> U اساسی
radicals U اساسی
ground U اساسی
radical U اساسی
hypostatic U اساسی
basics U اساسی
groundlessness U بی اساسی
material U اساسی
materials U اساسی
unsubstantial U بی اساسی
functional U اساسی
pivotal U اساسی
On what basis (ground) U بر چه اساسی ؟
nett U اساسی
meatier U اساسی
nets U اساسی
net U اساسی
substantial U اساسی
organic U اساسی
key projects U اساسی
constitutional low U قانون اساسی
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
functional distribution U توزیع اساسی
rite U فرمان اساسی
essential oil U روغن اساسی
volatile oil U روغن اساسی
constitutional law U حقوق اساسی
over haul U تعمیر اساسی
basic variable U متغیر اساسی
basic U اساسی مقدماتی
constitution U قانون اساسی
brass tacks U مسایل اساسی
rationale U علت اساسی
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
unsubstantiality U بی اساسی بی اهمیتی
basically U بطور اساسی
radicals U ریشگی اساسی
radicals U طرفداراصلاحات اساسی
radical U ریشگی اساسی
radical U طرفداراصلاحات اساسی
basics U مقدماتی اساسی
basics U اساسی مقدماتی
basic U مقدماتی اساسی
constitutions U قانون اساسی
ground plans U طرح اساسی
base repair U تعمیر اساسی
reformation U اصلاح اساسی
basic deficit U کسری اساسی
basic linkage U پیوند اساسی
purview U مواد اساسی
basic surplus U مازاد اساسی
ground plan U طرح اساسی
vital U واجب اساسی
substantiality U حالت اساسی
strategic variables U متغیرهای اساسی
spine wall U دیوار اساسی
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
supplementalary constitution law U متمم قانون اساسی
nonbasic variable U متغیر غیر اساسی
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
unconstitutionality U مغایرت با قانون اساسی
myosin U پروتئین اساسی عضله
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
constitutional U مطابق قانون اساسی
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch line U جمله اساسی واصلی
primordial U عنصر نخستین اساسی
constitution U مشروطیت قانون اساسی
constitutions U مشروطیت قانون اساسی
organic U اندام دار اساسی
essential fatty acids U اسیدهای چرب اساسی
radicals U طرفدار اصلاحات اساسی
Fundamental ( radical) changes. U تغییرات اساسی وعمده
bill of rights U قانون اساسی امریکا
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
constitutionality U مطابقت با قانون اساسی
field theory U نظریه اساسی میدان
radical U طرفدار اصلاحات اساسی
conditions of sale U شرایط اساسی معامله
punch-lines U جمله اساسی واصلی
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
essential singularity U نقطه تکین اساسی [ریاضی]
accidental غیر اساسی پیش آمدی
reforms U اصلاح اساسی کردن یا شدن
reform U اصلاح اساسی کردن یا شدن
the essential [inherent] [intrinsic] task U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
basic direct access method U روش دستیابی مستقیم اساسی
staple U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapling U اساسی مرکز بازرگانی عمده
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
basic sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اساسی
bdos U سیستم عامل اساسی دیسک
bios U سیستم اساسی ورودی و خروجی بایوس
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
reformers U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
ground rule U وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
reformer U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
basic crops U محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic partitioned access method U روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic indexed sequential acess method U روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
basic telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
bsam U Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
five fundamental economic questions U پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
bdam U Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
btam U BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
bpam U Access Partitioned Basicروش دستیابی جزء بندی شده اساسی ethod
sbc U یک کامپیوتر کوچک با قابلیت اجرای انواعی ازکاربردهای اساسی تجاری Computer Board Single یک برد CPU ,
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
deliveries U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
unesco (= united nations educational U ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
leading indicators U شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com