English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
arrest U جلوگیری کردن
bridles U جلوگیری کردن از
prohibits U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
restrains U جلوگیری کردن از
arrested U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
hold U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
inhibits U جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
check U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
rebuff U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن
bridled U جلوگیری کردن از
hindering U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
to provide against U جلوگیری کردن
checks U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
pull up U جلوگیری کردن
restraining U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
snub U جلوگیری سرزنش کردن
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
to keep in U توقیف کردن جلوگیری کردن
hindered U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering U ممانعت کردن جلوگیری کردن
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
stoppage U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
suppression U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
premunition U جلوگیری
contraception U جلوگیری
debarment U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
prevention U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
restraints U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
interception U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
restraint U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
controlment U اختیارداری جلوگیری
checkless U غیرقابل جلوگیری
stop U جلوگیری منع
repressed U جلوگیری شده
letted U منع جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
preservative U ماده جلوگیری
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
contraception U جلوگیری از ابستنی
interceptive U جلوگیری کننده
stops U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
quenchable U قابل جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
quenchless U غیرقابل جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
stopped U جلوگیری منع
accident prevention U جلوگیری از سانحه
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
arrests U جلوگیری از سقوط
repessive U جلوگیری کننده
premune U ناشی از جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
arrest U جلوگیری از سقوط
preservatives U ماده جلوگیری
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
irrepressible U جلوگیری نکردنی
preventability U قابلیت جلوگیری
suppressive U جلوگیری کننده
preventive U جلوگیری کننده
arrested U جلوگیری از سقوط
block age U جلوگیری انسداد
prevenience U منع جلوگیری
preclusive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
abatement U فروکش جلوگیری
interdict U جلوگیری ممنوعیت
preservation U محافظت جلوگیری
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
preservative U جلوگیری کننده از فساد
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
stoppers U توپی جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
prohibitory U گران جلوگیری کننده
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
out of hand U غیر قابل جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com