English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joins U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
unknowing U بی اطلاع
information U اطلاع
unimformed U بی اطلاع
ill informed U بی اطلاع
learning U اطلاع
datum U اطلاع
unawares U بی اطلاع
unaware U بی اطلاع
advice U اطلاع
awareness U اطلاع
uniformed U بی اطلاع
unknowable U بی اطلاع
well-read U با اطلاع
well read U با اطلاع
versed U با اطلاع
know how U اطلاع
knowledge U اطلاع
unknowingly U بی اطلاع
deep read U با اطلاع
nescious U بی اطلاع
uninformed U بی اطلاع
notification U اطلاع
conizance U اطلاع
acquaintance U اطلاع
word U اطلاع
conscience [archaic for: consciousness] U اطلاع
appreciation [awareness] U اطلاع
conscious mind U اطلاع
notice U اطلاع
ill-informed <adj.> U بی اطلاع
intelligence U اطلاع
communication U اطلاع
warning U اطلاع
unwitting U بی اطلاع
consciousness U اطلاع
tip-off U اطلاع
misknow U بی اطلاع بودن از
notifies U اطلاع دادن
letter of a U اطلاع نامه
notify U اطلاع دادن
precognition U اطلاع قبلی
notifying U اطلاع دادن
tip-offs U اطلاع نهانی
prospectus U اطلاع نامه
criticaster U ناقد بی اطلاع
tip off U اطلاع نهانی
global knowledge U اطلاع سراسری
notified U اطلاع دادن
noticing U توجه اطلاع
informatics U اطلاع رسانی
notices U توجه اطلاع
tip-off U اطلاع نهانی
advice note U یادداشت اطلاع
noticed U توجه اطلاع
inking U اطلاع مختصر
notice U توجه اطلاع
knowledge of results U اطلاع از نتایج
prospectuses U اطلاع نامه
reported U اطلاع دادن
unadvised U بدون اطلاع
unpolitical U بی اطلاع ازسیاست
attentions U اخطارجهت اطلاع به
reports U اطلاع دادن
preview U اطلاع قبلی
report U اطلاع دادن
previews U اطلاع قبلی
information U اطلاع دادن
attention U اخطارجهت اطلاع به
a piece of information U یک تکه اطلاع
tip U انعام اطلاع منحرمانه
publicizes U به اطلاع عموم رساندن
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
Please let me know. U لطفا"به من اطلاع دهید
tipping U انعام اطلاع منحرمانه
As you are well informed… U همانطور که اطلاع دارید
message U حجم اطلاع مشخص
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
messages U حجم اطلاع مشخص
(do something) behind someone's back <idiom> U بدون اطلاع کسی
gibberish U اطلاع بی معنا و بی استفاده
to pass on [information or news] U به بقیه اطلاع دادن
let me know U بمن اطلاع دهید
publicizing U به اطلاع عموم رساندن
publicised U به اطلاع عموم رساندن
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
publicises U به اطلاع عموم رساندن
publitize U به اطلاع عموم رساندن
publicising U به اطلاع عموم رساندن
notify the public U به اطلاع عموم رساندن
publicize U به اطلاع عموم رساندن
publicized U به اطلاع عموم رساندن
to let know U خبردادن به اطلاع دادن
compuserve U شبکه اصلی اطلاع رسانی
informing U اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing U اطلاع دادن چغلی کردن
inform U اطلاع دادن مستحضر داشتن
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
inform U اطلاع دادن چغلی کردن
informs U اطلاع دادن مستحضر داشتن
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
If not , please let me know. U درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
informs U اطلاع دادن چغلی کردن
incognizant U بدون اطلاع غیر وارد
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
He did it with his fathers knowledge. U با اطلاع پدرش اینکار راکرد
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
The professor knows what he is talking about. U استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
well informed U بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
to pass a dividend سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
comparing U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compares U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compared U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compare U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
loutish U بیشعور خام دست وبی اطلاع
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
attention U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
attentions U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
dispatch U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distributes U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
distributing U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
matches U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
despatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
despatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
despatching U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
questionnaire U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
dispatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
questionnaires U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
output U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
distribute U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
outputs U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
gas sentinel U مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
input U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
inputted U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
redundant U که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
effective U نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
ddp U عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
asis U Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
chain U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chains U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
extensions U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extension U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
garbage U اصط لاحی که در آن دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
gigo U اصط لاحی که بیان میکند دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
bulk U مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com