English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inexpertly U ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
proficiency U خبرگی
connoisseurship U خبرگی
expertise U خبرگی
expertness U خبرگی
inexpert U فاقد خبرگی
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
speciality U تخصص
specialty U تخصص
specialization U تخصص
expert knowledge U تخصص
specialities U تخصص
proficiency U تخصص
inexpert U بی تخصص
specializing U تخصص داشتن
specializing U تخصص یافتن
health nursing U تخصص پرستاری
specializes U تخصص یافتن
specialization U تخصص یافتن
specializes U تخصص داشتن
specialize U تخصص داشتن
specialize U تخصص یافتن
specialising U تخصص داشتن
careered U تخصص رستهای
career U تخصص رستهای
careers U تخصص رستهای
proficiency U مهارت تخصص
technology U تخصص شناسی
technologies U تخصص شناسی
specialises U تخصص یافتن
specialises U تخصص داشتن
specialising U تخصص یافتن
careering U تخصص رستهای
civilian occupational specialty U تخصص غیر ارتشی
profession of arms U تخصص نظامی گری
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
underemployed U دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
analysts U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost U اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
from U ازروی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dissolutely U ازروی هرزگی
inexactly U ازروی بی دقتی
dizzily U ازروی گیجی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
indecisively U ازروی دو دلی
pettishly U ازروی کج خلقی
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
doubliy U ازروی تزویر
indecently U ازروی بی شرمی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
disingenuously U ازروی تزویر
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
insesately U ازروی بیحسی
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
contumaciously U ازروی سرکشی
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
perfidiously U ازروی خیانت
deridingly U ازروی ریشخند
frivolously U ازروی نادانی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
insesately U ازروی بی عاطفگی
discontentedly U ازروی نارضایتی
egotistically U ازروی خودبینی
enterprisingly U ازروی توکل
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
mystically U ازروی تصوف
muddily U ازروی گیجی
glozingly U ازروی مداهنه
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
headily U ازروی خودسری
ill humouredly U ازروی بدخلقی
heretically U ازروی فسادعقیده
ill humouredly U ازروی بد خویی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
flatulently U ازروی لاف
ill naturedly U ازروی بد خویی
irefully U ازروی تندی
facetiously U ازروی شوخی
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
irreligiously U ازروی بی دینی
fatuously U ازروی بیشعوری
in the abstract U ازروی تجرید
open mindldly U ازروی بی تعصبی
finically U ازروی وسواس
immorally U از ازروی بد اخلاقی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
flatulently U ازروی نفخ
illy U ازروی بد خواهی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
emulously U ازروی هم چشمی
politicly U ازروی مصلحت
constantly U ازروی ثبات
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
huffily U ازروی زودرنجی
huffily U ازروی کج خلقی
grammatically U ازروی دستور
puerilely U ازروی بچگی
courageously U ازروی جرات
surer U ازروی یقین
powerlessly U ازروی ضعف
sure U ازروی یقین
impatiently U ازروی بی صبری
purposelessly U ازروی بی مقصودی
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
submissively U ازروی فروتنی
profligately U ازروی هرزگی
irritably U ازروی تندمزاجی
to get off U برخاستن ازروی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
inexorably U ازروی سنگدلی
rakishly U ازروی هرزگی
joyfully U ازروی خوشحالی
stupidly U ازروی نادانی
antagonistically U ازروی رقابت
by the book U ازروی کتاب
by i U ازروی ندانستگی
blunderingly U ازروی اشتباه
blamelessly U ازروی بی گناهی
irritably U ازروی تندی
basely U ازروی پستی
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
surest U ازروی یقین
dissolute U ازروی هرزگی
querulousy U ازروی کج خلقی
preponderantly U ازروی فضیلت
inadequately U ازروی بی کفایتی
empirically U ازروی شارلاتانی
circumspectly U ازروی احتیاط
pessimistically U ازروی بد بینی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
rancorously U ازروی کینه وبغض
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
inadvertenly U ازروی عدم توجه
bucks U ازروی خرک پریدن
buck U ازروی خرک پریدن
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
well advised U ازروی عقل و منطق
vanally U ازروی پستی مزدوروار
get over U ازروی چیزی گذشتن
by the piece U ازروی کار کرد
cravenly U ازروی ترس وپستی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
papistically U ازروی پاپ پرستی
peaceably U ازروی صلح جویی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
phonologically U ازروی صدا شناسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com