English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flippantly U ازروی سبکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
lightsomeness U سبکی
potability U سبکی
portability U سبکی
legerity U سبکی
frivolously U به سبکی
stylists U سبکی
stylist U سبکی
lightly U به سبکی
frivolouseness U سبکی
flippancy U سبکی
lightness U سبکی
frivolity U سبکی
featheriness U سبکی
corkiness U سبکی خشکی
contumely U خفت سبکی
shitu ryu U سبکی در کاراته
to play the giddy goat U سبکی کردن
a strange [an odd] way U سبکی عجیب
buoyancy U سبکی شادابی روح
We had a light fall of snow. U برف سبکی بارید
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
What she wears speaks volumes about her. U به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
from U ازروی
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
fatuously U ازروی بیشعوری
facetiously U ازروی شوخی
experientially U ازروی تجربه
mystically U ازروی تصوف
ill humouredly U ازروی بدخلقی
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
excursively U ازروی بی ترتیبی
evadingly U ازروی تجاهل
equivocally U ازروی ایهام
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
deridingly U ازروی ریشخند
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
illy U ازروی بد خواهی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
distastefully U ازروی بی رغبتی
floutingly U ازروی اهانت
indelicately U ازروی بی نزاکتی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
inexactly U ازروی بی دقتی
insesately U ازروی بیحسی
insesately U ازروی بی عاطفگی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
querulousy U ازروی کج خلقی
profligately U ازروی هرزگی
powerlessly U ازروی ضعف
muddily U ازروی گیجی
politicly U ازروی مصلحت
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
indecisively U ازروی دو دلی
indecently U ازروی بی شرمی
incontinently U ازروی بی عفتی
fractiously U ازروی کج خلقی
irefully U ازروی تندی
frivolously U ازروی نادانی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
to get off U برخاستن ازروی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
submissively U ازروی فروتنی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
pettishly U ازروی کج خلقی
subtly U ازروی زیرکی
huffily U ازروی زودرنجی
pessimistically U ازروی بد بینی
irritably U ازروی تندمزاجی
constantly U ازروی ثبات
irritably U ازروی تندی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
lightly U ازروی بی علاقگی
empirically U ازروی شارلاتانی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
brotherly U ازروی دوستی
inexorably U ازروی سنگدلی
glaringly U ازروی خودنمائی
dissolute U ازروی هرزگی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
grammatically U ازروی دستور
preponderantly U ازروی فضیلت
rakishly U ازروی هرزگی
courageously U ازروی جرات
joyfully U ازروی خوشحالی
huffily U ازروی کج خلقی
antagonistically U ازروی رقابت
economically U ازروی اقتصاد
sure U ازروی یقین
surer U ازروی یقین
constrainedly U ازروی اجبار
by the book U ازروی کتاب
by i U ازروی ندانستگی
circumspectly U ازروی احتیاط
considerately U ازروی ملاحظه
blunderingly U ازروی اشتباه
contumaciously U ازروی سرکشی
impatiently U ازروی بی صبری
blamelessly U ازروی بی گناهی
shabbily U ازروی پستی
distractedly U ازروی گیجی
surest U ازروی یقین
inadequately U ازروی بی کفایتی
basely U ازروی پستی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
contextually U ازروی قراین
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
peaceably U ازروی صلح جویی
papistically U ازروی پاپ پرستی
cravenly U ازروی ترس وپستی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
inexpertly U ازروی ناشی گری
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
piggishly U ازروی خوک منشی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
phonologically U ازروی صدا شناسی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
nattily U ازروی زبر دستی
systematically U ازروی یک اسلوب معین
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
rancorously U ازروی کینه وبغض
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
fierily U ازروی اتش مزاجی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
by the piece U ازروی کار کرد
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
genealogically U ازروی نسبت نامه
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
bucks U ازروی خرک پریدن
get over U ازروی چیزی گذشتن
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
glibly U ازروی چرب زبانی
flightily U ازروی تلون مزاج
vanally U ازروی پستی مزدوروار
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
well advised U ازروی عقل و منطق
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
buck U ازروی خرک پریدن
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com