English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fiendishly U ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
limmer U بچه بد ذات یاشیطان زن سبک سر
fiendishness U دیوخویی
hellishness U دیوخویی
diabolism U دیوخویی افسونگری
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
adjectival U صفتی
effeminacy U زن صفتی
epithetical U صفتی
womanishness U زن صفتی
felinity U گربه صفتی
kingliness U شاه صفتی
cattiness U گربه صفتی
monkeyishness U میمون صفتی
guile U روباه صفتی
mannishness U مرد صفتی
hokeypokey U میمون صفتی
baboonery U میمون صفتی
apishness U میمون صفتی
impishness U شیطان صفتی
devilishness U شیطان صفتی
fiendishness U شیطان صفتی
wolfishness U گرگ صفتی
old womanishness U پیرزن صفتی
bestiality U حیوان صفتی
foxiness U روبه صفتی
piggishness U خوک صفتی ناپاکی
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
infernality U دیو خویی شیطان صفتی
technician U شخص متخصص در امور صفتی
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
animalist U مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
from U ازروی
fatuously U ازروی بیشعوری
facetiously U ازروی شوخی
flatulently U ازروی نفخ
finically U ازروی وسواس
crookedly U ازروی نادرستی
ill humouredly U ازروی بد خویی
pessimistically U ازروی بد بینی
deridingly U ازروی ریشخند
experientially U ازروی تجربه
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
doubliy U ازروی تزویر
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
discontentedly U ازروی نارضایتی
flatulently U ازروی لاف
to get off U برخاستن ازروی
muddily U ازروی گیجی
politicly U ازروی مصلحت
irreverently U ازروی بی حرمتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreligiously U ازروی بی دینی
irefully U ازروی تندی
insesately U ازروی بی عاطفگی
insesately U ازروی بیحسی
mystically U ازروی تصوف
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
submissively U ازروی فروتنی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
profligately U ازروی هرزگی
powerlessly U ازروی ضعف
querulousy U ازروی کج خلقی
pettishly U ازروی کج خلقی
perfidiously U ازروی خیانت
open mindldly U ازروی بی تعصبی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
heretically U ازروی فسادعقیده
headily U ازروی خودسری
glozingly U ازروی مداهنه
frivolously U ازروی نادانی
fractiously U ازروی کج خلقی
floutingly U ازروی اهانت
floutingly U ازروی استهزاء
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
in the abstract U ازروی تجرید
immorally U از ازروی بد اخلاقی
illy U ازروی بد خواهی
ill naturedly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
flightily U ازروی بوالهوسی
corruptly U ازروی تباهی
grammatically U ازروی دستور
courageously U ازروی جرات
sure U ازروی یقین
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
subtly U ازروی زیرکی
lightly U ازروی بی علاقگی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
rakishly U ازروی هرزگی
surest U ازروی یقین
surer U ازروی یقین
empirically U ازروی شارلاتانی
inadequately U ازروی بی کفایتی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
irritably U ازروی تندمزاجی
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
inexorably U ازروی سنگدلی
dissolute U ازروی هرزگی
constantly U ازروی ثبات
preponderantly U ازروی فضیلت
distractedly U ازروی گیجی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
shabbily U ازروی پستی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
irritably U ازروی تندی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
joyfully U ازروی خوشحالی
contumaciously U ازروی سرکشی
blunderingly U ازروی اشتباه
circumspectly U ازروی احتیاط
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
by the book U ازروی کتاب
by i U ازروی ندانستگی
blamelessly U ازروی بی گناهی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
antagonistically U ازروی رقابت
basely U ازروی پستی
considerately U ازروی ملاحظه
bucks U ازروی خرک پریدن
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
by the piece U ازروی کار کرد
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
buck U ازروی خرک پریدن
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
systematically U ازروی یک اسلوب معین
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
rancorously U ازروی کینه وبغض
nattily U ازروی زبر دستی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
piggishly U ازروی خوک منشی
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
phonologically U ازروی صدا شناسی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
endophagous U تغذیه کننده ازروی
fierily U ازروی اتش مزاجی
flightily U ازروی تلون مزاج
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
papistically U ازروی پاپ پرستی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
glibly U ازروی چرب زبانی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
well advised U ازروی عقل و منطق
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
vanally U ازروی پستی مزدوروار
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com