English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glaringly U ازروی خودنمائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
primness U خودنمائی
gaudily U از روی خودنمائی
jauntily U از روی خودنمائی
primly U از روی دقت و خودنمائی
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
conspicuious consumption U مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
from U ازروی
contumaciously U ازروی سرکشی
corruptly U ازروی تباهی
disgustedly U ازروی بیزاری
discursively U ازروی استدلال
discontentedly U ازروی نارضایتی
deridingly U ازروی ریشخند
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
crookedly U ازروی نادرستی
ill humouredly U ازروی بد خویی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
antagonistically U ازروی رقابت
basely U ازروی پستی
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
by i U ازروی ندانستگی
by the book U ازروی کتاب
inexactly U ازروی بی دقتی
circumspectly U ازروی احتیاط
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
insesately U ازروی بیحسی
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
headily U ازروی خودسری
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
dizzily U ازروی گیجی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
finically U ازروی وسواس
heretically U ازروی فسادعقیده
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
glozingly U ازروی مداهنه
fractiously U ازروی کج خلقی
fatuously U ازروی بیشعوری
facetiously U ازروی شوخی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
in the abstract U ازروی تجرید
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
doubliy U ازروی تزویر
egotistically U ازروی خودبینی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
emulously U ازروی هم چشمی
illy U ازروی بد خواهی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
ill naturedly U ازروی بد خویی
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
frivolously U ازروی نادانی
submissively U ازروی فروتنی
pettishly U ازروی کج خلقی
empirically U ازروی شارلاتانی
perfidiously U ازروی خیانت
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
surest U ازروی یقین
irritably U ازروی تندی
querulousy U ازروی کج خلقی
preponderantly U ازروی فضیلت
dissolute U ازروی هرزگی
inexorably U ازروی سنگدلی
grammatically U ازروی دستور
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
constantly U ازروی ثبات
purposelessly U ازروی بی مقصودی
profligately U ازروی هرزگی
powerlessly U ازروی ضعف
politicly U ازروی مصلحت
to get off U برخاستن ازروی
irritably U ازروی تندمزاجی
open mindldly U ازروی بی تعصبی
irreverently U ازروی بی حرمتی
rakishly U ازروی هرزگی
surer U ازروی یقین
joyfully U ازروی خوشحالی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreligiously U ازروی بی دینی
pessimistically U ازروی بد بینی
inadequately U ازروی بی کفایتی
irefully U ازروی تندی
sure U ازروی یقین
insesately U ازروی بی عاطفگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
puerilely U ازروی بچگی
mystically U ازروی تصوف
muddily U ازروی گیجی
courageously U ازروی جرات
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
get over U ازروی چیزی گذشتن
well advised U ازروی عقل و منطق
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
genealogically U ازروی نسبت نامه
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
vanally U ازروی پستی مزدوروار
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
piggishly U ازروی خوک منشی
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
nattily U ازروی زبر دستی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
papistically U ازروی پاپ پرستی
rancorously U ازروی کینه وبغض
peaceably U ازروی صلح جویی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
phonologically U ازروی صدا شناسی
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
glibly U ازروی چرب زبانی
bucks U ازروی خرک پریدن
endophagous U تغذیه کننده ازروی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
by the piece U ازروی کار کرد
systematically U ازروی یک اسلوب معین
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
cravenly U ازروی ترس وپستی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
buck U ازروی خرک پریدن
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
flightily U ازروی تلون مزاج
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fierily U ازروی اتش مزاجی
distractedly U اشفته وار ازروی حیرت
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
fiendishly U ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
scurry U حرکت ازروی دست پاچگی
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
scurried U حرکت ازروی دست پاچگی
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com