English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mystically U ازروی تصوف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sufism U تصوف
mysticism U تصوف
mystics U اهل تصوف
mystic U اهل تصوف
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from U ازروی
excursively U ازروی بی ترتیبی
evadingly U ازروی تجاهل
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
emulously U ازروی هم چشمی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
floutingly U ازروی استهزاء
ill humouredly U ازروی بدخلقی
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
egotistically U ازروی خودبینی
doubliy U ازروی تزویر
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
considerately U ازروی ملاحظه
contextually U ازروی قراین
contumaciously U ازروی سرکشی
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
deridingly U ازروی ریشخند
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
constrainedly U ازروی اجبار
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
circumspectly U ازروی احتیاط
floutingly U ازروی اهانت
insesately U ازروی بیحسی
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
muddily U ازروی گیجی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
pettishly U ازروی کج خلقی
querulousy U ازروی کج خلقی
politicly U ازروی مصلحت
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
submissively U ازروی فروتنی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
fractiously U ازروی کج خلقی
frivolously U ازروی نادانی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
to get off U برخاستن ازروی
by the book U ازروی کتاب
distractedly U ازروی گیجی
impatiently U ازروی بی صبری
sure U ازروی یقین
courageously U ازروی جرات
rakishly U ازروی هرزگی
huffily U ازروی کج خلقی
despondently U ازروی افسردگی
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
subtly U ازروی زیرکی
surer U ازروی یقین
puerilely U ازروی بچگی
shabbily U ازروی پستی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
lightly U ازروی بی علاقگی
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
economically U ازروی اقتصاد
dissolute U ازروی هرزگی
flippantly U ازروی سبکی
childishly U ازروی بچگی
inadequately U ازروی بی کفایتی
blamelessly U ازروی بی گناهی
irritably U ازروی تندمزاجی
basely U ازروی پستی
huffily U ازروی زودرنجی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
constantly U ازروی ثبات
irritably U ازروی تندی
blunderingly U ازروی اشتباه
despondingly U ازروی افسردگی
by i U ازروی ندانستگی
surest U ازروی یقین
grammatically U ازروی دستور
inexorably U ازروی سنگدلی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
joyfully U ازروی خوشحالی
antagonistically U ازروی رقابت
preponderantly U ازروی فضیلت
genealogically U ازروی نسبت نامه
bucks U ازروی خرک پریدن
get over U ازروی چیزی گذشتن
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
phonologically U ازروی صدا شناسی
buck U ازروی خرک پریدن
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
nattily U ازروی زبر دستی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
papistically U ازروی پاپ پرستی
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
systematically U ازروی یک اسلوب معین
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
peaceably U ازروی صلح جویی
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
by the piece U ازروی کار کرد
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
glibly U ازروی چرب زبانی
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
vanally U ازروی پستی مزدوروار
inadvertenly U ازروی عدم توجه
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
well advised U ازروی عقل و منطق
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
endophagous U تغذیه کننده ازروی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
piggishly U ازروی خوک منشی
fierily U ازروی اتش مزاجی
flightily U ازروی تلون مزاج
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
rancorously U ازروی کینه وبغض
cravenly U ازروی ترس وپستی
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
distractedly U اشفته وار ازروی حیرت
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
with a powder U ازروی بی پروایی تند ناگهان
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
scurry U حرکت ازروی دست پاچگی
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
scurrying U حرکت ازروی دست پاچگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com