Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
irreproachability
U
بی گناهی
innocence
U
بی گناهی
innocency
U
بی گناهی
irreproachableness
U
بی گناهی
impeccability
U
بی گناهی
guiltlessness
U
بی گناهی
sinlessness
U
بی گناهی
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to play not guilty
U
گناهی رامنکرشدن
chief suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
prime suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
lead suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
besetting sin
U
گناهی که انسانراهمواره دچاروسوسه میکند
search one's soul
<idiom>
U
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
from
U
ازروی
experientially
U
ازروی تجربه
evadingly
U
ازروی تجاهل
facetiously
U
ازروی شوخی
fatuously
U
ازروی بیشعوری
fractiously
U
ازروی کج خلقی
floutingly
U
ازروی اهانت
floutingly
U
ازروی استهزاء
flightily
U
ازروی بوالهوسی
flatulently
U
ازروی لاف
flatulently
U
ازروی نفخ
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
finically
U
ازروی وسواس
equivocally
U
ازروی ایهام
enterprisingly
U
ازروی توکل
disgustedly
U
ازروی بیزاری
discursively
U
ازروی استدلال
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
deridingly
U
ازروی ریشخند
crookedly
U
ازروی نادرستی
corruptly
U
ازروی تباهی
contumaciously
U
ازروی سرکشی
contextually
U
ازروی قراین
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
disingenuously
U
ازروی تزویر
emulously
U
ازروی هم چشمی
egotistically
U
ازروی خودبینی
doubliy
U
ازروی تزویر
dizzily
U
ازروی گیجی
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
constrainedly
U
ازروی اجبار
frivolously
U
ازروی نادانی
irefully
U
ازروی تندی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
muddily
U
ازروی گیجی
mystically
U
ازروی تصوف
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
politicly
U
ازروی مصلحت
powerlessly
U
ازروی ضعف
profligately
U
ازروی هرزگی
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
submissively
U
ازروی فروتنی
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
insesately
U
ازروی بیحسی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
glozingly
U
ازروی مداهنه
headily
U
ازروی خودسری
heretically
U
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
illy
U
ازروی بد خواهی
in the abstract
U
ازروی تجرید
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
incontinently
U
ازروی بی عفتی
indecently
U
ازروی بی شرمی
indecisively
U
ازروی دو دلی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
to get off
U
برخاستن ازروی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
puerilely
U
ازروی بچگی
rakishly
U
ازروی هرزگی
sure
U
ازروی یقین
empirically
U
ازروی شارلاتانی
joyfully
U
ازروی خوشحالی
pessimistically
U
ازروی بد بینی
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
constantly
U
ازروی ثبات
huffily
U
ازروی زودرنجی
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
huffily
U
ازروی کج خلقی
childishly
U
ازروی بچگی
subtly
U
ازروی زیرکی
irritably
U
ازروی تندمزاجی
irritably
U
ازروی تندی
despondingly
U
ازروی افسردگی
glaringly
U
ازروی خودنمائی
despondently
U
ازروی افسردگی
lightly
U
ازروی بی علاقگی
economically
U
ازروی اقتصاد
brotherly
U
ازروی دوستی
impatiently
U
ازروی بی صبری
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
flippantly
U
ازروی سبکی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
basely
U
ازروی پستی
circumspectly
U
ازروی احتیاط
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
distractedly
U
ازروی گیجی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
blunderingly
U
ازروی اشتباه
courageously
U
ازروی جرات
by i
U
ازروی ندانستگی
by the book
U
ازروی کتاب
shabbily
U
ازروی پستی
dissolute
U
ازروی هرزگی
inexorably
U
ازروی سنگدلی
antagonistically
U
ازروی رقابت
stupidly
U
ازروی نادانی
considerately
U
ازروی ملاحظه
surer
U
ازروی یقین
surest
U
ازروی یقین
grammatically
U
ازروی دستور
impatiently
U
ازروی بیطاقتی باشتیاق
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
well advised
U
ازروی عقل و منطق
with a bad grace
U
به اکراه ازروی بی میلی
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
vanally
U
ازروی پستی مزدوروار
flashily
U
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
perspicaciously
U
بفراست ازروی فراست
the quilt slipped off the bed
U
لحاف ازروی رختخواب
bucks
U
ازروی خرک پریدن
buck
U
ازروی خرک پریدن
roguishly
U
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
piggishly
U
ازروی خوک منشی
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
peaceably
U
ازروی صلح جویی
papistically
U
ازروی پاپ پرستی
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
rancorously
U
ازروی کینه وبغض
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly
U
ازروی کار ناشناسی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
inertly
U
ازروی بیحالی یا تنبلی
phonologically
U
ازروی صدا شناسی
nattily
U
ازروی زبر دستی
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
cravenly
U
ازروی ترس وپستی
fractiously
U
ازروی سرکشی عبوسانه
flightily
U
ازروی تلون مزاج
flauntingly
U
باجلوه ازروی خودنمایی
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
petulantly
U
ازروی تندی یا کج خلقی
fictitiously
U
ازروی جعل بطورعاریتی
crassly
U
ازروی زمختی یاکودنی
fierily
U
ازروی اتش مزاجی
glibly
U
ازروی چرب زبانی
by the piece
U
ازروی کار کرد
adherently
U
هواخواهانه ازروی تابعیت
genealogically
U
ازروی نسبت نامه
hat in hand
U
چاپلوسانه ازروی پستی
contritely
U
ازروی توبه وپشیمانی
duty call
U
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
endophagous
U
تغذیه کننده ازروی
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
hieromancy
U
طالع بینی ازروی قربانی
exclaiming
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
disinterestedly
U
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
He obeyed from fear.
U
ازروی ترس اطاعت کرد
hurdles
U
مسابقه پرش ازروی مانع
hurdle
U
مسابقه پرش ازروی مانع
elenchus
U
رد ازروی قیاس و صغری وکبری
phonographer
U
متخصص تندنویسی ازروی صدا
philanthropically
U
ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
overbearingly
U
ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
passive obedience
U
فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
contemptuously
U
بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com