Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
patronizingly
U
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encouragingly
U
ازراه تشویق
piggishly
U
ازروی خوک منشی
hauteur
U
بزرگ منشی
particianship
U
بزرگ منشی
gentlemanly
U
از روی بزرگ منشی
lordliness
U
بزرگ منشی مناعت
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
secretary
U
منشی
actuaries
U
منشی
secretaries
U
منشی
characteristically
U
منشی
actuary
U
منشی
characteristic
U
منشی
doggery
U
سگ منشی
clerks
U
منشی
penman
U
منشی
clerk
U
منشی
amanuensis
U
منشی
score keeper
U
منشی
company secretary
U
منشی شرکت
gentility
U
اقا منشی
manorialism
U
ارباب منشی
piggishness
U
خوک منشی
puerilism
U
کودک منشی
secretary of embassy
U
منشی سفارت
flag secretary
U
منشی تیمسار
clerkship
U
منشی گری
drafter
U
منشی پیام
lordliness
U
لرد منشی
character trait
U
صفت منشی
queenliness
U
ملکه منشی
beggarliness
U
گدا منشی
sacerdocy
U
کشیش منشی
secretaryship
U
منشی گری
kingliness
U
شاه منشی
pervertible
U
ازراه در رو
meanness
U
گدا منشی خست
clerk of the course
U
منشی گروه داوران
heretically
U
ازراه رفض
foully
U
ازراه خیانت
by indirection
U
ازراه تقلب
conjugally
U
ازراه زناشویی
introspectively
U
ازراه خودنگری
diagnostically
U
ازراه تشخیص
by ear
U
ازراه گوش
paraphrastically
U
ازراه تفسیر
inquiringly
U
ازراه بازجویی
by courtesy
U
ازراه التفات
inquiringly
U
ازراه استفسار
intuitively
U
ازراه کشف
gymnastically
U
ازراه ورزش
intuitively
U
ازراه انتقال
by sea
U
ازراه دریا
exegetically
U
ازراه تفسیر
catechist
U
ازراه پرسش
posteriori
U
ازراه استقرار
algebraically
U
ازراه جبر
interposingly
U
ازراه مداخله
controversially
U
ازراه مباحثه
interrogatively
U
ازراه پرسش
offensively
U
ازراه تهاجم
intuitively
U
ازراه برهانی
demonstratively
U
ازراه اثبات
inferentially
U
ازراه استنباط
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
scribes
U
کاتب نسخههای خطی منشی
secretariate
U
منشی گری کارمندان دبیرخانه
scribe
U
کاتب نسخههای خطی منشی
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
basophobia
U
هراس ازراه رفتن
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
ingratiatingly
U
ازراه خود شیرینی
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
professionally
U
ازراه پیشه یاکسب
foully
U
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
to break a way
U
موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization
U
ازراه سئوال وجواب
hieroglyphically
U
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
macropterous
U
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
endermic
U
ازراه پوستی از ورا پوست
withdrawal
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
long-distance
U
ازراه دور تلفن کردن
polemically
U
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawals
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
debaueh
U
ازراه درکردن گمراه کردن
long distance
U
ازراه دور تلفن کردن
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
gamogenesis
U
زاد و ولد ازراه جفت گیری
demonstratively
U
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
intriguingly
U
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
parasyntheton
U
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
persuasions
U
تشویق
persuasion
U
تشویق
encouragement
U
تشویق
eulogies
U
تشویق
abet
U
تشویق
exhortation
U
تشویق
eulogy
U
تشویق
abetted
U
تشویق
abetting
U
تشویق
abets
U
تشویق
cheers
U
تشویق
cheered
U
تشویق
cheer
U
تشویق
to put a premium on
U
تشویق کردن
eulogises
U
تشویق کردن
inspiriting
U
تشویق کننده
eulogising
U
تشویق کردن
take heart
<idiom>
U
تشویق شدن
eulogizes
U
تشویق کردن
to the cheers of
[the crowd]
U
با تشویق
[جمعیت]
eulogize
U
تشویق کردن
inspirit
U
تشویق کردن
eulogized
U
تشویق کردن
abets
U
تشویق تقویت
applause
U
تشویق و تمجید
cheered
U
تشویق کردن
cheer
U
تشویق کردن
persuadable
U
قابل تشویق
countenance
U
تشویق کردن
abetting
U
تشویق تقویت
reanimate
U
تشویق کردن
encouraged
U
تشویق کردن
eulogizing
U
تشویق کردن
cheers
U
تشویق کردن
eulogised
U
تشویق کردن
abetted
U
تشویق تقویت
encourage
U
تشویق کردن
countenanced
U
تشویق کردن
encouage
U
تشویق کردن
encourager
U
تشویق کننده
encourage
U
تشویق کردن
encourages
U
تشویق کردن
countenances
U
تشویق کردن
lead on
<idiom>
U
تشویق موزیانه
elate
U
تشویق کردن
countenance
[encourage]
U
تشویق کردن
hearten
U
تشویق کردن
lead on
U
تشویق کردن
embolden
U
تشویق کردن
countenancing
U
تشویق کردن
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
unit awards
U
تشویق نامه یکانی
shot in the arm
<idiom>
U
تشویق یا برانگیختن چیزی
acclamation
U
آفرین
[تشویق]
[تحسین]
exhorted
U
تشویق و ترغیب کردن
exhorting
U
تشویق و ترغیب کردن
protreptic
U
تشویق کننده نصیحت
cheerleaders
U
سر دستهی تشویق کنندگان
cheerleader
U
سر دستهی تشویق کنندگان
exhort
U
تشویق و ترغیب کردن
exhorts
U
تشویق و ترغیب کردن
dockets
U
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
U
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
U
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
U
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
so large
U
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
sand crack
U
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
U
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
you tell'em
<idiom>
U
تشویق شخص دربیان گفتهها
export incentive
U
تشویق دولت در جهت صادرات
overpraise
U
بیش از حد تشویق و تحسین کردن
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grace
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
oversell
U
بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
overselling
U
بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversells
U
بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
citation
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
he inspirited me to do it
U
مرا بکردن ان کار تشویق کرد
oversold
U
بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
gracing
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
citations
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com