English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
economically U ازروی اقتصاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
from U ازروی
antagonistically U ازروی رقابت
frivolously U ازروی نادانی
stupidly U ازروی نادانی
to get off U برخاستن ازروی
by the book U ازروی کتاب
glozingly U ازروی مداهنه
submissively U ازروی فروتنی
basely U ازروی پستی
blamelessly U ازروی بی گناهی
circumspectly U ازروی احتیاط
querulousy U ازروی کج خلقی
by i U ازروی ندانستگی
blunderingly U ازروی اشتباه
inefficiently U ازروی بی عرضگی
flippantly U ازروی سبکی
brotherly U ازروی دوستی
glaringly U ازروی خودنمائی
open mindldly U ازروی بی تعصبی
heretically U ازروی فسادعقیده
courageously U ازروی جرات
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
floutingly U ازروی اهانت
headily U ازروی خودسری
childishly U ازروی بچگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inadequately U ازروی بی کفایتی
pessimistically U ازروی بد بینی
subtly U ازروی زیرکی
empirically U ازروی شارلاتانی
joyfully U ازروی خوشحالی
rakishly U ازروی هرزگی
puerilely U ازروی بچگی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
fractiously U ازروی کج خلقی
politicly U ازروی مصلحت
floutingly U ازروی استهزاء
egotistically U ازروی خودبینی
flightily U ازروی بوالهوسی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
flatulently U ازروی لاف
fatuously U ازروی بیشعوری
finically U ازروی وسواس
distastefully U ازروی بی رغبتی
dissolutely U ازروی هرزگی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
contumaciously U ازروی سرکشی
perfidiously U ازروی خیانت
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
profligately U ازروی هرزگی
pettishly U ازروی کج خلقی
deridingly U ازروی ریشخند
powerlessly U ازروی ضعف
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
flatulently U ازروی نفخ
irritably U ازروی تندمزاجی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
insesately U ازروی بی عاطفگی
surer U ازروی یقین
mystically U ازروی تصوف
immorally U از ازروی بد اخلاقی
illy U ازروی بد خواهی
muddily U ازروی گیجی
ill naturedly U ازروی بد خویی
irefully U ازروی تندی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
insesately U ازروی بیحسی
in the abstract U ازروی تجرید
constantly U ازروی ثبات
huffily U ازروی زودرنجی
inexorably U ازروی سنگدلی
indecently U ازروی بی شرمی
incontinently U ازروی بی عفتی
huffily U ازروی کج خلقی
indecisively U ازروی دو دلی
grammatically U ازروی دستور
inconstantly U ازروی بی ثباتی
dissolute U ازروی هرزگی
irreligiously U ازروی بی دینی
impatiently U ازروی بی صبری
shabbily U ازروی پستی
distractedly U ازروی گیجی
irreverently U ازروی بی حرمتی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
lightly U ازروی بی علاقگی
irritably U ازروی تندی
preponderantly U ازروی فضیلت
ill humouredly U ازروی بد خویی
surest U ازروی یقین
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
sure U ازروی یقین
ill humouredness U ازروی بد خلقی
phonologically U ازروی صدا شناسی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
rancorously U ازروی کینه وبغض
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
peaceably U ازروی صلح جویی
get over U ازروی چیزی گذشتن
fierily U ازروی اتش مزاجی
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
bucks U ازروی خرک پریدن
piggishly U ازروی خوک منشی
flightily U ازروی تلون مزاج
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
nattily U ازروی زبر دستی
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
by the piece U ازروی کار کرد
glibly U ازروی چرب زبانی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
vanally U ازروی پستی مزدوروار
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
inadvertenly U ازروی عدم توجه
buck U ازروی خرک پریدن
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
well advised U ازروی عقل و منطق
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
cravenly U ازروی ترس وپستی
systematically U ازروی یک اسلوب معین
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
genealogically U ازروی نسبت نامه
papistically U ازروی پاپ پرستی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
economy U اقتصاد
economies U اقتصاد
water utilization U اقتصاد اب
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
fiendishly U ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
with a powder U ازروی بی پروایی تند ناگهان
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
fawningly U ازروی سبزی پاک کنی
distractedly U اشفته وار ازروی حیرت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com