Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scrape up
<idiom>
U
پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
pick up
<idiom>
U
برداشتن چیزی ازروی زمین
needle in a haystack
<idiom>
U
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
syllabicate
U
ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
detecting
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
to think out
U
با فکر پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
extrapolating
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolate
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
can't see the forest for the trees
<idiom>
U
ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
halterbreak
U
کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
leadingquestion
U
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divides
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnels
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divide
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
grapnel
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
finds
U
کشف کردن پیدا کردن
find
U
کشف کردن پیدا کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com