English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intuitively U ازراه انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
pervertible U ازراه در رو
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
diagnostically U ازراه تشخیص
intuitively U ازراه کشف
demonstratively U ازراه اثبات
intuitively U ازراه برهانی
posteriori U ازراه استقرار
inquiringly U ازراه استفسار
controversially U ازراه مباحثه
conjugally U ازراه زناشویی
by sea U ازراه دریا
by indirection U ازراه تقلب
by ear U ازراه گوش
by courtesy U ازراه التفات
paraphrastically U ازراه تفسیر
algebraically U ازراه جبر
offensively U ازراه تهاجم
encouragingly U ازراه تشویق
catechist U ازراه پرسش
interrogatively U ازراه پرسش
introspectively U ازراه خودنگری
heretically U ازراه رفض
gymnastically U ازراه ورزش
interposingly U ازراه مداخله
inferentially U ازراه استنباط
foully U ازراه خیانت
inquiringly U ازراه بازجویی
exegetically U ازراه تفسیر
inferentially U ازراه نتیجه گیری
professionally U ازراه پیشه یاکسب
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
catechization U ازراه سئوال وجواب
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
basophobia U هراس ازراه رفتن
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
glozingly U ازراه عیب پوشی
philosophically U ازراه حکمت دوستی
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
transmission line U خط انتقال
translations U انتقال
intuition U انتقال
assignment U انتقال
migration U انتقال
transportation U انتقال
assignments U انتقال
conveying U انتقال
conveyance U انتقال
transfer check U انتقال
intuitions U انتقال
conduction U انتقال
transformation U انتقال
transfer line U خط انتقال
translation U انتقال
conveys U انتقال
conveyances U انتقال
line shaft U انتقال
transfers U انتقال
downloading U انتقال
marque U انتقال
metabasis U انتقال
mittimus U انتقال
conductance U انتقال
abaloenation U انتقال
negotiations U انتقال
negotiation U انتقال
transferring U انتقال
transmissions U انتقال
transmission U انتقال
transfer U انتقال
transition U انتقال
conveyed U انتقال
bail arm U انتقال
transter U انتقال
shift U انتقال
move U انتقال
shifts U انتقال
devolution U انتقال
shifted U انتقال
shift U انتقال
transference U انتقال
transitions U انتقال
displacement U انتقال
convey U انتقال
turn over U انتقال
convection U انتقال برق
convection U انتقال گرما
progation U افزایش انتقال
bail U واگذاری انتقال
negotiator U انتقال دهنده
alienated U انتقال شده
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
transferred U انتقال یافته
negotiators U انتقال دهنده
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
velocity U سرعت انتقال
portability U قابلیت انتقال
assignment of contract U انتقال قرارداد
positive transfer U انتقال مثبت
positive transference U انتقال مثبت
alienor U انتقال دهنده
alienator U انتقال دهنده
alienable U قابل انتقال
power transmission U انتقال انرژی
power transmission U انتقال قدرت
shifted U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
parallel transmission U انتقال موازی
traffic U انتقال دریانوردی
trafficked U انتقال دریانوردی
transfer U انتقال دادن
alienation U انتقال مالکیت
trafficking U انتقال دریانوردی
sewarage U انتقال گنداب
grantor U انتقال دهنده
traffics U انتقال دریانوردی
shift backward U انتقال به عقب
deliveries U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
saltus U انتقال ناگهانی
protect a player U معاف از انتقال
quickness U سرعت انتقال
transfers U انتقال دادن
red shift U انتقال سرخ
tactical march U انتقال جنگی
removable U قابل انتقال
transferring U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
descendible U قابل انتقال
line generated error U خطای انتقال
light transmission U انتقال نور
redeployment U نقل و انتقال
gold flow U انتقال طلا
grantee U انتقال گیرنده
alacrity [speed] U سرعت انتقال
heat transfer U انتقال حرارت
line transmission error U خطای انتقال
lineshaft drive U محرکه انتقال
evocate U انتقال دادن
digital transmission U انتقال دیجیتالی
digital transmission U انتقال رقمی
doppler shift U انتقال دوپلری
electron transition U انتقال الکترون
energy transfer U انتقال انرژی
energy transmission U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
heat transfer U انتقال گرما
image transmission U انتقال تصویر
immobilization U عدم انتقال
rapidness U سرعت انتقال
incidence of taxation U انتقال مالیات
speediness U سرعت انتقال
speed of action U سرعت انتقال
swiftness U سرعت انتقال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com