English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wedder U ازدواج کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
Other Matches
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج
spousal U ازدواج
marriage U ازدواج
hymen U ازدواج
hymens U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriageable age U ازدواج
mesalliance U ازدواج با زیردستان
to take to wife U ازدواج کردن با
termination of marriage U فسخ ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
sole U ازدواج نکرده
soles U ازدواج نکرده
remarriage U ازدواج مجدد
registration of marriage U ثبت ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
misogamist U بیزار از ازدواج
misogamy U بیزاری از ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
join U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
marries U ازدواج کردن
temporary marriage U ازدواج موقت
premarital U پیش از ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
wedded U ازدواج کرده
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
wive U ازدواج کردن
gamophobia U ازدواج هراسی
civil marriage U ازدواج محضری
civil marriages U ازدواج محضری
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
matrimony U ازدواج نکاح
matrimonial U مربوط به ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
match U ازدواج زورازمایی
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
marriage registry U دفتر ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
single U ازدواج نکرده
marriage bed U قباله ازدواج
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
affiance U پیمان ازدواج
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
nubile U قابل ازدواج و همسری
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com