English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
shared U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shares U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
wive U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
join U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
to take to wife U ازدواج کردن با
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
marries U ازدواج کردن
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
condemns U محکوم کردن افراد
condemning U محکوم کردن افراد
condemn U محکوم کردن افراد
rouse out U بیدار کردن افراد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
variate U مختلف کردن
outcross U امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
interbreed U نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
collect transfer U بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
scatter load U بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
paints U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
graph U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
graphs U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
compacting U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
multiple U حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
filling out U [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
networking U در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
hymens U ازدواج
hymen U ازدواج
marriage U ازدواج
spousal U ازدواج
marriageable age U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriages U ازدواج
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
matrimonial U مربوط به ازدواج
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
wedder U ازدواج کننده
mismatch U ازدواج ناجور
sole U ازدواج نکرده
match U ازدواج زورازمایی
soles U ازدواج نکرده
affiance U پیمان ازدواج
premarital U پیش از ازدواج
wedded U ازدواج کرده
post nuptial U بعد از ازدواج
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
single U ازدواج نکرده
nullity of marriage U بطلان ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
gamophobia U ازدواج هراسی
civil marriages U ازدواج محضری
civil marriage U ازدواج محضری
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
marriage registry U دفتر ازدواج
registration of marriage U ثبت ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
mesalliance U ازدواج با زیردستان
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
newlywed U تازه ازدواج کرده
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
nubile U قابل ازدواج و همسری
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
redliner U خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
men U افراد
trooped U افراد
troop U افراد
enlistedman U افراد
trooping U افراد
enlisted personnel U افراد
personnel U افراد
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com