English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mismatch U ازدواج ناجور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
inapplicable U ناجور
away U ناجور
heterogeneous U ناجور
disparate U ناجور
ill mated U ناجور
inconsonant U ناجور
immusical U ناجور
dissonant U ناجور
dissimilar U ناجور
incorrect U ناجور
inconsistent U ناجور
cock eyed U ناجور
inconvenient U ناجور
ill matched U ناجور
rimeless or rhyme U ناجور
out of keeping U ناجور
uneven U ناجور
ill sorted U نامناسب ناجور
piebald U رنگارنگ ناجور
heterolytic cleavage U کافت ناجور
foreign U بیرونی ناجور
inept U ناجور بی معنی
helerolysis U کافت ناجور
misfit U ناجور نخاله
misfits U ناجور نخاله
disharmonize U ناجور کردن
heteronuclear U ناجور هسته
inappropriate U نامناسب ناجور
mismarriage U عروسی ناجور
sorry U ناجور بدبخت
sorriest U ناجور بدبخت
sorrier U ناجور بدبخت
squally U پر اشوب ناجور
hassle U وضع ناجور
hassled U وضع ناجور
hassles U وضع ناجور
hassling U وضع ناجور
misalliance U وصلت ناجور
mesalliance U پیوند ناجور
heteropolymer U ناجور بسپار
incompatible U ناجور نامناسب
heterolytic cleavage U گسسته شدن ناجور
heteropoly acid U پلی اسید ناجور
heterocyclic compounds U ترکیبات ناجور حلقه
heteropolyatomic U چند اتمی ناجور
off color U دارای رنگ ناجور
inconsonantly U بطور ناجور یا ناموزون
heteroatomic molecule U مولکول ناجور اتم
gypsy moth U کرم ابریشم ناجور
heteroatomic chain U زنجیر ناجور اتمی
nohow U بهر حال ناجور
helerolysis U گسسته شدن ناجور
hetero organic polymer U ناجور بسپار الی
heteropolar bond U پیوند ناجور قطبی
mismatch U متناسب نبودن ناجور بودن
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock. U اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
dissimilate U ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
hybridism U جفت سازی یا پیوند زنی دوجنس ناجور با هم
hymen U ازدواج
hymens U ازدواج
marriage U ازدواج
marriageable age U ازدواج
marriages U ازدواج
matrimony U ازدواج
spousal U ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
mesalliance U ازدواج با زیردستان
termination of marriage U فسخ ازدواج
wive U ازدواج کردن
to take to wife U ازدواج کردن با
marriage registry U دفتر ازدواج
wedder U ازدواج کننده
sole U ازدواج نکرده
nullity of marriage U بطلان ازدواج
soles U ازدواج نکرده
civil marriage U ازدواج محضری
marriage line U گواهینامه ازدواج
join U ازدواج کردن
post nuptial U بعد از ازدواج
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
registration of marriage U ثبت ازدواج
joins U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
joined U ازدواج کردن
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
civil marriages U ازدواج محضری
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
marriage bed U قباله ازدواج
wedded U ازدواج کرده
marry U ازدواج کردن
single U ازدواج نکرده
gamophobia U ازدواج هراسی
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
premarital U پیش از ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
marries U ازدواج کردن
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
matrimonial U مربوط به ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
match U ازدواج زورازمایی
matches U ازدواج زورازمایی
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
nubile U قابل ازدواج و همسری
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
patches U وصله ناجور وصله کردن
patch U وصله ناجور وصله کردن
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com