Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arranged marriage
U
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silver cord
U
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
wedded
U
ازدواجی
internuptial
U
ازدواجی
matrimonial
U
ازدواجی
conjugal
U
ازدواجی
matrimony
U
وضع ازدواجی
extramarital
U
خارج ازدواجی
affine
U
نسبت ازدواجی
marital
U
ازدواجی نکاحی
well paid employees
U
میگیرند
dye wood
U
چوبی که ازان رنگ میگیرند
foremother
U
مادر مادر بزرگ
orchil
U
رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
santonin
U
جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
fustic
U
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
leakage
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
coracles
U
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracle
U
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
filler weld
U
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
sailwing
U
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
innovation theory
U
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
cumulus
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
resolve
U
تصمیم
decisions
U
تصمیم
determination
U
تصمیم
ruling
U
تصمیم
rulings
U
تصمیم
weak kneed
U
بی تصمیم
weak-kneed
U
بی تصمیم
decision
U
تصمیم
plucked
U
تصمیم
will-power
U
تصمیم
nonplus
U
بی تصمیم
resolution
U
تصمیم
plucks
U
تصمیم
plucking
U
تصمیم
pluck
U
تصمیم
irresolute
U
بی تصمیم
resolutions
U
تصمیم
resolves
U
تصمیم
avow
U
تصمیم
avows
U
تصمیم
avowing
U
تصمیم
moms
U
مادر
mom
U
مادر
mama
U
مادر
mammas
U
مادر
stepmothers
U
مادر
mum
U
مادر
mums
U
مادر
mamas
U
مادر
mothers
U
مادر
mother in law
U
مادر زن
mother liquid
U
مادر اب
mother liquor
U
مادر اب
mamma
U
مادر
mothers-in-law
U
مادر زن
mother-in-law
U
مادر زن
parenticide
U
مادر کش
motherless
U
بی مادر
matriarchs
U
مادر
matriarch
U
مادر
mater
U
مادر
mothered
U
مادر
mother
U
مادر
matricide
U
مادر کش
matricidal
U
مادر کش
mother in low
U
مادر زن
stepmother
U
مادر
mothering
U
مادر
special verdict
U
تصمیم ویژه
nonplus
U
بی تصمیم بودن
minds
U
تصمیم داشتن
A one-sided(unilateral)decision.
U
تصمیم یکجانبه
cut and dried
<idiom>
U
تصمیم قاطع
sewed up
<idiom>
U
تصمیم گیری
joint resolution
U
تصمیم مشترک
logical decision
U
تصمیم منطقی
mind
U
تصمیم داشتن
make up one's mind
U
تصمیم گرفتن
minding
U
تصمیم داشتن
make up one's mind
<idiom>
U
تصمیم گیریکردن
i made up my mind to
U
تصمیم گرفتم که ...
decision process
U
فرایند تصمیم
decision tree
U
درخت تصمیم
decision making
U
تصمیم گیری
decidable
U
تصمیم پذیر
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیم
afore thought
U
سبق تصمیم
decision box
U
جعبه تصمیم
undecidable
U
تصمیم ناپذیر
to take a d.
U
تصمیم گرفتن
to be resolved
U
تصمیم گرفتن
determiners
U
تصمیم گیرنده
decision theory
U
تئوری تصمیم
regnum
U
تصمیم مقتدرانه
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
decision table
U
جدول تصمیم
decision symbol
U
علامت تصمیم
decision structure
U
ساختار تصمیم
determiner
U
تصمیم گیرنده
decidability
U
تصمیم پذیری
decision maker
U
تصمیم گیرنده
decides
U
تصمیم گرفتن
decide
U
تصمیم گرفتن
determining
U
تصمیم گرفتن
resolutely
U
از روی تصمیم
determines
U
تصمیم گرفتن
canon
U
: تصویبنامه تصمیم
determine
U
تصمیم گرفتن
resolutions
U
نیت تصمیم
resolve
U
تصمیم گرفتن
canons
U
: تصویبنامه تصمیم
resolution
U
نیت تصمیم
to make a decision
U
تصمیم گرفتن
resolves
U
تصمیم گرفتن
to come to a decision
U
تصمیم گرفتن
freehand
U
ازادی در تصمیم
parent company
U
شرکت مادر
tendering
U
کشتی مادر
parent chain
U
زنجیر مادر
grand mother
U
مادر بزرگ
metropolises
U
مادر شهر
metropolis
U
مادر شهر
paternal grandmother
U
مادر بزرگ
mothers-in-law
U
مادر شوهر
granny
U
مادر بزرگ
parent ship
U
کشتی مادر
mother figures
U
مادر- نماد
mother figure
U
مادر- نماد
foster mother
U
مادر رضاعی
mother-in-law
U
مادر شوهر
grannies
U
مادر بزرگ
mother substitute
U
جانشین مادر
matronymic
U
مادر نامی
orphans
U
بی پدر و مادر
mother liquer
U
باز مادر
orphaned
U
بی پدر و مادر
matricide
U
مادر کشی
orphan
U
بی پدر و مادر
grandmas
U
مادر بزرگ
mother in low
U
مادر شوهر
moon calf
U
خل مادر زاد
mother surrogate
U
جانشین مادر
motherlike
U
مادر وار
parant body
U
جسم مادر
original map
U
نقشه مادر
grandame
U
مادر بزرگ
tenderest
U
کشتی مادر
grannie
U
مادر بزرگ
head well
U
مادر چاه
tendered
U
کشتی مادر
home port
U
پایگاه مادر
tender
U
کشتی مادر
parent
U
پدر یا مادر
grand uncle
U
دایی مادر
main line
U
نهر مادر
main lines
U
نهر مادر
godmother
U
مادر تعمیدی
godmothers
U
مادر تعمیدی
grandmother
U
مادر بزرگ
Mother's Day
U
روز مادر
virgin mary
U
مادر عسیی
grandmothers
U
مادر بزرگ
motherland
U
مادر میهن
motherlands
U
مادر میهن
congenital
U
مادر زادی
stepfather
U
شوهر مادر
stepfathers
U
شوهر مادر
trunk
U
مادر سیم
metropolitan
U
مادر شهری
uniparental
U
از یک پدر و مادر
sultaness
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
control map
U
نقشه مادر
dame fortune
U
مادر روزگار
mothers
U
مادر ننه
thetis
U
مادر اشیل
mothered
U
مادر ننه
mother
U
مادر ننه
trunks
U
مادر سیم
grandma
U
مادر بزرگ
bed rock
U
سنگ مادر
parricides
U
مادر کشی
grand uncle
U
عموی مادر
parricide
U
مادر کشی
congenitally
U
ازشکم مادر
collecting tank
U
مخزن مادر
mothering
U
مادر ننه
base map
U
نقشه مادر
sultana
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com