English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lapsable U ازدست رفتنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loseable U از دست رفتنی برباد رفتنی
losable U از دست رفتنی برباد رفتنی
goners U رفتنی
retractable U پس رفتنی
goner U رفتنی
lapsible a U از دست رفتنی
course to steer U راه رفتنی
corrodible U تحلیل رفتنی
consumptible U تحلیل رفتنی
perishable U از بین رفتنی
imperfect U از بین رفتنی
resoluble U تحلیل رفتنی حل شدنی
desperado U مهره از بین رفتنی شطرنج
perishable U از بین رفتنی خراب شدنی
to chuck away U ازدست دادن
to take time by the forelock U را ازدست ندادن
forfoitable U ازدست دادنی
to let ship U ازدست دادن
loss U ازدست دادن
disposable U ازدست دادنی
to give away U ازدست دادن
give away U ازدست دادن
give-away U ازدست دادن
get the sack <idiom> U ازدست کار
give-aways U ازدست دادن
I am tired of him . U ازدست اوخسته شده ام
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
miss out on <idiom> U ازدست دادن فرصت
revendication U استردادزمین ازدست رفته
tumbles U ازدست دادن تعادل
tumbled U ازدست دادن تعادل
to miss the buy U فرصت را ازدست دادن
etiolation U ازدست دادن رنگ
tumble U ازدست دادن تعادل
miss the boat <idiom> U ازدست دادن فرصت
to guzzle away one's money U پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
to lose the t. of a discourse U رشته سخن را ازدست دادن
spent U نیروی خود را ازدست داده
lose ground U فرصت خود را ازدست دادن
to lose one's reason U عقل خود را ازدست دادن
effete U نیروی خود را ازدست داده
toss out <idiom> U مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
to lose face U نام نیک یا اعتبارخودرا ازدست دادن
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
to barter away U بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com