Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disposable
U
ازدست دادنی
forfoitable
U
ازدست دادنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bloom
U
گل دادنی
bloomed
U
گل دادنی
blooms
U
گل دادنی
stretchy
U
کش دادنی
repayable
U
پس دادنی
stretchiest
U
کش دادنی
stretchier
U
کش دادنی
owing
U
دادنی
temperable
U
اب دادنی
imputable
U
نسبت دادنی
exhibitive
U
نشان دادنی
reportable
U
گزارش دادنی
relievable
U
تسکین دادنی
performable
U
انجام دادنی
organizable
U
سر وصورت دادنی
lendable
U
عاریه دادنی
votable
U
رای دادنی
evincible
U
نشان دادنی
rewardable
U
پاداش دادنی
assignability
U
تخصیص دادنی
ascribable
U
نسبت دادنی
alterant
U
تغییر دادنی
accomplishable
U
انجام دادنی
mitigable
U
تخفیف دادنی
movable
U
تکان دادنی
permissible
U
رخصت دادنی
loanable funds
U
وجوه وام دادنی
practical jokes
U
شوخی انجام دادنی
demonstrability
U
نمایشی نمایش دادنی
practical joke
U
شوخی انجام دادنی
loss
U
ازدست دادن
give-away
U
ازدست دادن
give away
U
ازدست دادن
to chuck away
U
ازدست دادن
give-aways
U
ازدست دادن
lapsable
U
ازدست رفتنی
to take time by the forelock
U
را ازدست ندادن
to give away
U
ازدست دادن
to let ship
U
ازدست دادن
get the sack
<idiom>
U
ازدست کار
issuable
U
قابل صدور انتشار دادنی
framable
U
تنظیم کردنی ترتیب دادنی
imputable
U
اسناد دادنی سزاوار سرزنش
to game away one's money
U
درقمارپول ازدست دادن
miss out on
<idiom>
U
ازدست دادن فرصت
to miss the buy
U
فرصت را ازدست دادن
miss the boat
<idiom>
U
ازدست دادن فرصت
I am tired of him .
U
ازدست اوخسته شده ام
tumbles
U
ازدست دادن تعادل
tumble
U
ازدست دادن تعادل
etiolation
U
ازدست دادن رنگ
tumbled
U
ازدست دادن تعادل
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
to lose one's reason
U
عقل خود را ازدست دادن
to lose the t. of a discourse
U
رشته سخن را ازدست دادن
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
effete
U
نیروی خود را ازدست داده
to guzzle away one's money
U
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
lose ground
U
فرصت خود را ازدست دادن
spent
U
نیروی خود را ازدست داده
impropriation
U
دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
lose track of
<idiom>
U
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
toss out
<idiom>
U
مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
elapsation
U
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
he lost his reason
U
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
i parted from
U
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
to lose face
U
نام نیک یا اعتبارخودرا ازدست دادن
creep
U
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
creeps
U
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
to barter away
U
بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
curie point
U
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
scalar
U
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
shakeable
U
تکان دادنی تکان خوردنی
shakable
U
تکان دادنی تکان خوردنی
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com