English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
it is not t. U برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
Other Matches
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
thereof=of that U ازان
afterwards U پس ازان
thence U پس ازان
therefter U ازان پس
away U پس ازان
therefter U پس ازان
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
eftsoon U اندکی پس ازان
thereafter U بعد ازان
subsequent to that event U پس ازان رویداد
therein U ازان حیث
this is inferior to that U این ازان
long a U مدتهاپس ازان
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
next U نزدیک ترین پس ازان
this is better than that U این ازان بهتراست
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
he is not of our number U از ما نیست
he takes no notice of it U نیست
It's not new. نو نیست.
Plug and Play U یچ نیست
auxiliaries U نیست
auxiliary U نیست
isn't U نیست
aint U نیست
secondary U نیست
temporary storage U می نیست
it is well enough U بد نیست
storage U می نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
no matter U چیزی نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
needn't U لازم نیست
nihilism U نیست انگاری
dont mention it U چیزی نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
that depends U معلوم نیست
no object U چیزی نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
ought not U شایسته نیست
It's not new. جدید نیست.
inextinct U نیست نشده
it is unsuitable U مناسب نیست
cold is merely privative U گرما نیست
it is unnecessary U لازم نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
it needs not U لازم نیست
no trouble U زحمتی نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
no hurry U عجلهای نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
he is not willing to go U نیست برود
it's only me U کسی نیست
if you please U اگرزحمت نیست
it is immaterial U چیزی نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
he is out of his senses U بهوش نیست
he has nothing in him U کسی نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
niet le fait U کار او نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
you are written U حق با شما نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he is not in it U داخل نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
that is not it U این نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
Nevermind! U مهم نیست !
that is wrong U درست نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
there is no hurry U شتابی نیست
static U که پویا نیست
it goes without saying U نیازمند بگفتن نیست
it does not s. the condition U واجدان شرایط نیست
it goes without saying U محتاج بذکر نیست
it does not befit his state U در خور شان او نیست
it does not befit me to U شایسته من نیست که مرانشاید که
isn't he there U ایا او اینجا نیست
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
is it not U ایا چنین نیست
he is unable to speak U قادربسخن گفتن نیست
It is not possible ( feasible , practicable) . U اینکار عملی نیست
That's not so! U داستان اینطوری نیست!
i am out of sorts U حالم خوب نیست
There's more to come. <idiom> U این همش نیست.
i am out of sorts U خلقم بجا نیست
i dont care a pin U مرا پروایی نیست
he is unequal to the task U مرد اینکار نیست
if you dont object U اگر مانعی نیست
There are plenty of other fish in the sea. <idiom> <proverb> U آدم قحطی نیست.
He is not to blame for this. U تقصیر او [مرد ] نیست.
iam pretty well U نسبه حالم بد نیست
It is not economical. U مقرون به صرفه نیست.
I dont have the slightest(faintest)idea. U روحم خبردار نیست
She takes no thought for tomorrow . U بفکر فردایش نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned . U عین خیالش نیست
It is nothing to speak of . U چیز قابلی نیست
thereis no end to it U انتهای برای ان نیست
there is no question but that. U شکی نیست که) .00000
there is no mistaking U جای اشتباه نیست
the house is occupied U خانه خالی نیست
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
that is not the word for it U لغتش این نیست
that is not the question U موضوع این نیست
that is not the case U مطلب چنین نیست
that is not my a U این کارمن نیست
to put out of the way U سربه نیست کردن
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
It is beyond repair. It cannot be put right. U درست شدنی نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. U عین خیالش نیست
His honest is beyond question. U دردرستی اوحرفی نیست
It is not to your advantage. U مقرون بصرفه نیست
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
He does not belong here. U جای ؟ واینجا نیست
There is no reason (cause) for worry (concern) U جای نگرانی نیست
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
It might be a good idea for you to come . U بد نیست شما هم بیایید
It cant be all that bad. U نه بابا اینقدر هم بد نیست
He is nobody. He is a nonentity. U داخل آدم نیست
It is not fair that . . . U آخر انصاف نیست که …
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com