English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to recede from an opinicn U ازافهار عقیدهای خود داری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to recede from an engagement U از افهار عقیدهای خود داری کردن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
bigbrother U رهبر درکار یا عقیدهای
once famous belief U عقیدهای که یک وقت متداول بود
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
paradoxes U عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradox U عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
statecraft U کشور داری ملک داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
baby-sitting U بچه داری کردن
housekeep U خانه داری کردن
baby-sit U بچه داری کردن
attorn U اجاره داری کردن
keep house U خانه داری کردن
explicit rent U اجاره داری کردن
wakes U شب زنده داری کردن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
to possess oneself U خود داری کردن
to keep house U خانه داری کردن
run the show U اختیار داری کردن
to keep shop U دکان داری کردن
waked U شب زنده داری کردن
baby sit U بچه داری کردن
to govern one's passions U خود داری کردن
to rule the roast U اختیار داری کردن
refrain U خود داری کردن
baby-sits U بچه داری کردن
refrained U خود داری کردن
refraining U خود داری کردن
wake U شب زنده داری کردن
baby-sat U بچه داری کردن
refrains U خود داری کردن
get by U نگه داری کردن
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
to contain one self U خود داری یا حوصله کردن
gange U باسیم نازک نگاه داری کردن
to keep oneself to oneself U ازامیزش بادیگران خود داری کردن
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
to flinch the flagon U ازخوردن نوشابه خود داری کردن
to keb at a lamb U ازشیردادن به بره خود داری کردن
proctorize U زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
tensility U کش داری
bigamy U دو زن داری
grittiness U شن داری
wet storage U تر داری
blind man's buff U از من داری
continenece U خود داری
slavery U برده داری
leasing U اجاره داری
conchiferous U داری صدف
abstinence;or abstinency U خود داری
farming U مزرعه داری
angulation U زاویه داری
pernoctation U شب زنده داری
patchiness U وصله داری
creaminess U خامه داری
notbility U خانه داری
non commital U خود داری
trusteeship U امانت داری
quartermaster U سررشته داری
capitalism U سرمایه داری
night waking U شب زنده داری
quartermasters U سررشته داری
leasehold U اجاره داری
wakefulness U شب زنده داری
self restraint U خود داری
serrulation U دندانه داری
bursary U خزانه داری
communism U مردم داری
treasurership U خزانه داری
treasury general U خرانه داری کل
sang froid U خود داری
tresury general U خزانه داری کل
trusteedhip U امانت داری
sang-froid U خود داری
housekeeping U خانه داری
altruism U همگونه داری
bursaries U خزانه داری
Exchequer U خزانه داری
tenure U اجاره داری
charges U عهده داری
bulkiness U جثه داری
fisk U خزانه داری
wake U شب زنده داری
blind mans buff U ازمن داری
cellarge U حق انبار داری
angularity U زاویه داری
house work U خانه داری
waked U شب زنده داری
household art U هنرخانه داری
stigmatism U خال داری
menage U خانه داری
lucubration U شب زنده داری
wakes U شب زنده داری
bulkiness U تنه داری
treasury U خزانه داری
spinosity U سیخ داری
anti capitalist U ضد سرمایه داری
dry storage U خشک داری
viscosity U شیره داری
fasting U روزه داری
rhythmicity U نواخت داری
incumbency U عهده داری
tenancy U اجاره داری
bank protection U ساحل داری
charge U عهده داری
refusals U خود داری رد
bean caper U پیرسن داری
refusal U خود داری رد
retenv U خود داری
tenancies U اجاره داری
vigil U شب زنده داری
angularity U گوشه داری
vigilance U شب زنده داری
slaveholding U برده داری
thrift U خانه داری
vigils U شب زنده داری
procurator general U کفیل خزانه داری
You have cobwebs in your head. <idiom> U تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
keeps U حفافت امانت داری
quartermaster U رسته سررشته داری
household art U اصول خانه داری
house keeping operation U اعمال خانه داری
keep U حفافت امانت داری
day nursery U بچه داری در روز
quartermasters U رسته سررشته داری
bailment U امانت داری سمساری
black capitalism U سرمایه داری سیاه
day nurseries U بچه داری در روز
angularity U زاویه داری لاغری
succulence U اب داری حالت ابکی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
advanced capitalism U سرمایه داری پیشرفته
chamberlainship U پرده داری گنجوری
How old are you?Whats your age? U چند سال داری ؟
capitalism U رژیم سرمایه داری
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
capitalist system U نظام سرمایه داری
chest U تابوت خزانه داری
precapitalism U ماقبل سرمایه داری
precapitalism U پیش از سرمایه داری
chests U تابوت خزانه داری
refrainment U خود داری اجتناب
continence U خویشتن داری پرهیزگاری
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
double entry U دفتر داری مضاعف
holding U متصرفی اجاره داری
light housekeeping U کارهای خانه داری
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
home economics U اقتصاد خانه داری
Chancellor of the Exchequer U وزیر خزانه داری
joint tenancy U اجاره داری مشترک
joint tenancy U شرکت در اجاره داری
keepworthy U قابل نگه داری
spatiality U فضا داری فضائیت
land tenure U اجاره داری زمین
capitalistic U منسوب به سرمایه داری
Chancellors of the Exchequer U وزیر خزانه داری
nolle proseequi U خود داری از پی کرد
bourgeoisie U سرمایه داری بورژوازی
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
quartermasters U فروشگاه وسایل سررشته داری
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. U آدم سر وزبان داری است
ruffed U دارای یقه چین داری
I cant be bothered. bother the flies! U برو بابا حوصله داری !
He is a brainy person . U آدم کله داری است
capacity utilization rate U نرخ بهره داری از فرفیت
piquancy U گوشه داری طعنه امیزی
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
jointure U اجاره داری مشترک و مشاعی
Treasury Department U اداره خزانه داری [ در آمریکا]
accounties U علم حساب یا دفتر داری
quartermaster U فروشگاه وسایل سررشته داری
purulence U زخم چرکی چرک داری
passive resistance U خود داری از قبول یاموافقت
mental reservation U خود داری از ذکر مطلبی
subtenancy U اجاره داری دست دوم
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
stagnation thesis U تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
bourgeoisie U سرمایه داری حکومت طبقه دوم
wombats U جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat U جانور کیسه داری شبیه خرس
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
licensed victualler U مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
What is that strange contraption you've got in the garage? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com