Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Soc
U
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sub judice
U
بدون تصمیم قضایی
freehand
U
ازادی در تصمیم
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
judicial
U
قضایی
judiciary
U
قضایی
jural
U
قضایی
jurisdiction
U
قضایی
juratory
U
قضایی
juridical
U
قضایی
judicature
U
حوزه قضایی
litigation
U
دعوی قضایی
judicial settlement
U
تسویه قضایی
judicial settlement
U
حل اختلاف قضایی
legal aid
U
معاضدت قضایی
jurisdiction
U
حوزهء قضایی
law court
U
دادگاه قضایی
law courts
U
دادگاه قضایی
judicature
U
قوه قضایی
judicial assistance
U
معاضدت قضایی
judicial delegation
U
تفویض قضایی
law agent
U
نماینده قضایی
judicial immunity
U
مصونیت قضایی
judicial precedent
U
رویه قضایی
legal assistance
U
مشاوره قضایی
institution
U
تاسیس قضایی
legal suit
U
تعقیب قضایی
legal
U
شرعی قضایی
precedent
U
رویه قضایی
rogatory
U
نیابت قضایی
precedents
U
رویه قضایی
quasi judicial
U
شبه قضایی
presumption juris tantum
U
اماره قضایی
judicial circumstantial evidence
U
اماره قضایی
judiciary
U
قوه قضایی
miscarriages of justice
U
اشتباه قضایی
miscarriage of justice
U
اشتباه قضایی
the rule of law
U
تامین قضایی
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
legal advice
U
مشورت یا نظر قضایی
extrajudicial
U
خارج ازصلاحیت قضایی
district attorney
U
بازپرس بخش قضایی
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
district attorneys
U
بازپرس بخش قضایی
circuits
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
adjudge
با حکم قضایی فیصل دادن
circuit
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
legal assistance
U
کمکهای قضایی شرح علایم
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
perverse verdict
U
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
sokeman
U
فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre
U
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres
U
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
judge made law
U
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
concurrent jurisdiction
U
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
knight marshal
U
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
liberation
U
ازادی
enfranchisement
U
ازادی
emancipation
U
ازادی
manumission
U
ازادی
openness
U
ازادی
liberties
U
ازادی
liberal
U
ازادی
freeness
U
ازادی
liberals
U
ازادی
insubjection
U
ازادی
liberty
U
ازادی
indpendence
U
ازادی
immunity
U
ازادی
option
U
ازادی
independence
U
ازادی
looseness
U
ازادی
large n
U
ازادی
freedom
U
ازادی
liberticide
U
ازادی کش
options
U
ازادی
releases
U
ازادی
release
U
ازادی
released
U
ازادی
freedoms
U
ازادی
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition
U
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
paroling
U
ازادی مشروط
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
market freedom
U
ازادی تجاری
elbowroom
U
ازادی عمل
paroles
U
ازادی مشروط
liberator
U
ازادی بخش
liberators
U
ازادی بخش
parole
U
ازادی مشروط
paroled
U
ازادی مشروط
free enterprise
U
ازادی اقتصادی
freedom of belief
U
ازادی عقیده
freedom of choice
U
ازادی انتخاب
probation
U
ازادی مشروط
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
civil liberties
U
ازادی مدنی
freedom of trade
U
ازادی تجارت
laissez-faire
U
ازادی تجارت
freedom of experssion
U
ازادی بیان
freedom of seas
U
ازادی دریاها
market freedom
U
ازادی بازار
liberally
U
ازادی خواهانه
freedom of the press
U
ازادی نگارش
toleration
U
ازادی ازادگی
probation
U
ازادی بقیدالتزام
relief
U
فراغت ازادی
liberty party
U
حزب ازادی
catholicity
U
ازادی فکر
conditional discharge
U
ازادی مشروط
emancipatory
U
ازادی بخش
elbow room
U
ازادی عمل
civil liberty
U
ازادی مدنی
edict of emancipation
U
منشور ازادی
medal of freedom
U
مدال ازادی
degrees of freedom
U
درجات ازادی
manumission
U
ازادی برده
probational
U
ازادی بقیدالتزام
degree of freedom
U
درجه ازادی
habeas corpus
U
حکم ازادی
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
manumit
U
ازادی بخشیدن
free will
U
ازادی اراده
economic freedom
U
ازادی اقتصادی
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
freedom to choose
U
ازادی در انتخاب
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
freehand
U
ازادی عمل
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
legalism
U
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
free movement of capital
U
ازادی جابجایی سرمایه
overindulgence
U
ازادی بیش از حد دادن
nurse of liberty
U
پرورشگاه یا مهد ازادی
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
laissez-faire
U
ازادی کسب و کار
liberal
U
ازادی خواه زیاد
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
probationary period
U
دوره ازادی مشروط
the champion of liberty
U
سنگ بسینه زن ازادی
latitudes
U
ازادی عمل وسعت
liberals
U
ازادی خواه زیاد
latitude
U
ازادی عمل وسعت
laissez-faire
U
ازادی صادرات وواردات
liberty of conscience
U
ازادی عقیده یا فکر
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
franchise
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
franchises
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
laissez faire
U
ازادی مطلق اقتصادی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
libertarians
U
طرفدار ازادی اراده
libertarian
U
طرفدار ازادی اراده
avow
U
تصمیم
nonplus
U
بی تصمیم
avows
U
تصمیم
ruling
U
تصمیم
rulings
U
تصمیم
weak-kneed
U
بی تصمیم
weak kneed
U
بی تصمیم
decisions
U
تصمیم
determination
U
تصمیم
resolve
U
تصمیم
resolves
U
تصمیم
pluck
U
تصمیم
plucked
U
تصمیم
plucking
U
تصمیم
plucks
U
تصمیم
irresolute
U
بی تصمیم
resolutions
U
تصمیم
decision
U
تصمیم
will-power
U
تصمیم
resolution
U
تصمیم
avowing
U
تصمیم
nationalist
U
ملی گرا ازادی طلب
jubilees
U
روز ازادی سال ویژه
nationalist
U
ازادی خواه واستقلال طلب
ransoms
U
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
nationalists
U
ملی گرا ازادی طلب
nationalists
U
ازادی خواه واستقلال طلب
scope
U
میدان دید ازادی عمل
freewheel
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
four freedoms
U
ازادی در نطق و بیان عقیده
jubilee
U
روز ازادی سال ویژه
the liberal party
U
حزب یا دسته ازادی خواه
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com