English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reappraisal U ارزیابی تازه
reappraisals U ارزیابی تازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
newlywed U تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
evaluations U ارزیابی
estimate U ارزیابی
appraisal U ارزیابی
valuation U ارزیابی
appraisals U ارزیابی
evaluation U ارزیابی
estimating U ارزیابی
estimates U ارزیابی
estimated U ارزیابی
assessment U ارزیابی
valuations U ارزیابی
indiction U ارزیابی
it was valued at rials 000 U ارزیابی شد
appraisement U ارزیابی
cost accounting U ارزیابی
attack assessment U ارزیابی تک
assessments U ارزیابی
evalution U ارزیابی
job costing U ارزیابی هزینه ها
evaluates U ارزیابی کردن
personality assessment U ارزیابی شخصیت
holistic evalution U ارزیابی کلی
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
make an evaluation U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
assessed U ارزیابی کردن
assesses U ارزیابی کردن
assessing U ارزیابی کردن
job evaluation U ارزیابی شغل
evaluate U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
evaluation score U نمره ارزیابی
valued U ارزیابی شده
stock valuation U ارزیابی موجودی
summative evaluation U ارزیابی تلخیصی
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
appraising U ارزیابی کردن
appraises U ارزیابی کردن
cost accountant U متخصص ارزیابی
appraised U ارزیابی کردن
appraise U ارزیابی کردن
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
project evaluation U ارزیابی طرح
ratable U قابل ارزیابی
evaluating U ارزیابی کردن
estimate U ارزیابی تخمین
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
estimated U ارزیابی تخمین
estimates U ارزیابی تخمین
estimating U ارزیابی تخمین
formative evaluation U ارزیابی تکوینی
valuation of stock U ارزیابی موجودی
validation U تصدیق ارزیابی
rated U ارزیابی شده
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
analyse [British] U ارزیابی کردن
rate U ارزیابی کردن
revaluation U ارزیابی مجدد
examine U ارزیابی کردن
enquire into U ارزیابی کردن
determine U ارزیابی کردن
check U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
assay U ارزیابی کردن
explore U ارزیابی کردن
inspect U ارزیابی کردن
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
surveyed U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
rates U ارزیابی کردن
untested <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
surveys U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
investigate U ارزیابی کردن
look into U ارزیابی کردن
scrutinize U ارزیابی کردن
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
aim U ارزیابی کردن شمردن
aimed U ارزیابی کردن شمردن
aims U ارزیابی کردن شمردن
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
appreciably U قابل ارزیابی محسوس
rate U سرعت ارزیابی کردن
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
appreciable U قابل ارزیابی محسوس
inappreciable U غیر قابل ارزیابی
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
revalue U دوباره ارزیابی کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
scouts U ارزیابی حریف اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
assessing U جریمه کردن ارزیابی
assesses U جریمه کردن ارزیابی
terrain evaluation U ارزیابی وضع زمین
assessed U جریمه کردن ارزیابی
assess U جریمه کردن ارزیابی
rates U سرعت ارزیابی کردن
marketing audit U ارزیابی سیاستهای فروش
scout U ارزیابی حریف اینده
loss assessment U ارزیابی میزان خسارت
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
program evaluation review technique (per U روش ارزیابی و بررسی برنامه
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
control and assessment team U تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
terrain appreciation U ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
post implementation review U ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
greenest U تازه
scion U تازه
scions U تازه
fresh U تازه
new-laid U تازه
dewier U تازه
new laid U تازه
brand new U تر و تازه
dewy U تازه
dewiest U تازه
red hot U تازه
the new world U تازه
green U تازه
post glacial U تازه
fresh- U تازه
new fallen U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
newfashioned U تازه
inchoative U تازه
new born U تازه
young U تازه
up to date U تازه
up-to-date U تازه
renewed U تازه
recent U تازه
newfangled U مد تازه
freshest U تازه
newest U تازه
newer U تازه
new- U تازه
modern U تازه
new fashioned U تازه
younger U تازه
new U تازه
new fledged U تازه پر در اورده
span new U خیلی تازه
new fallen snow U برف تازه
neocortex U قشر تازه مخ
neo christianity U مسیحیت تازه
nascence U تازه پیداشدگی
juvenescent U تازه جوان
nascency U تازه پیداشدگی
reprints U چاپ تازه
new employees U کارمندان تازه
novice U تازه کار
new built U تازه ساز
span new U کاملا تازه
revised edition U چاپ تازه
new buit U تازه ساز
new buit U تازه ساخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com