Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aspire
U
ارزو داشتن
aspired
U
ارزو داشتن
aspires
U
ارزو داشتن
aspiring
U
ارزو داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
aspire
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
Other Matches
appetence or tency
U
ارزو
appetency
U
ارزو
will less
U
بی ارزو
appetence
U
ارزو
aspiration
U
اه ارزو
wishing
U
ارزو
orexis
U
ارزو
aspirations
U
اه ارزو
one's heart'st d.
U
ارزو
desideration
U
ارزو
ideal
U
ارزو
ideals
U
ارزو
object of d.
U
ارزو
yearn
U
ارزو کردن
craved
U
ارزو کردن
optatively
U
بطور ارزو
aspirer
U
ارزو کننده
yearned
U
ارزو کردن
wills
U
خواهش ارزو
pantingly
U
ارزو کنان
desiring
U
ارزو کردن
yearns
U
ارزو کردن
will
U
خواهش ارزو
willed
U
خواهش ارزو
desiring
U
میل ارزو
wish
U
ارزو خواهش
desire
U
میل ارزو
desiderate
U
ارزو کردن
wisher
U
ارزو کننده
appetites
U
اشتها ارزو
wishes
U
ارزو خواهش
appetite
U
اشتها ارزو
cravings
U
ارزو کردن
wishes
U
ارزو کردن
wished
U
ارزو خواهش
wished
U
ارزو کردن
wish
U
ارزو کردن
craves
U
ارزو کردن
desire
U
ارزو کردن
desires
U
میل ارزو
crave
U
ارزو کردن
desires
U
ارزو کردن
ambition
U
ارزو جاه طلب بودن
the optative mood
U
صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
to p for
U
ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
ambitions
U
ارزو جاه طلب بودن
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
intercommon
U
داشتن
want
U
کم داشتن
wanted
U
کم داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
possess
U
داشتن
possesses
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieve
U
داشتن
doubt
U
شک داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
to have possession of
U
داشتن
to possess
U
داشتن
owning
U
داشتن
owns
U
داشتن
possessing
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
doubts
U
شک داشتن
redolence
U
بو داشتن
having
U
داشتن
have
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
to go hot
U
تب داشتن
bears
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bear
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bears
U
در بر داشتن
lacks
U
کم داشتن
fluctuate
U
نوسان داشتن
debt
U
بدهی داشتن
attending
U
حضور داشتن
represented
U
نمایندگی داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
attend
U
حضور داشتن
confided
U
اعتماد داشتن به
debts
U
بدهی داشتن
attends
U
حضور داشتن
represents
U
نمایندگی داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
desire
U
میل داشتن
confides
U
اعتماد داشتن به
raises
U
برپا داشتن
requiring
U
لازم داشتن
differs
U
فرق داشتن
requires
U
لازم داشتن
differing
U
فرق داشتن
have a ball
<idiom>
U
روزگارخوش داشتن
differed
U
فرق داشتن
required
U
لازم داشتن
differ
U
فرق داشتن
resemble
U
شباهت داشتن
resembled
U
شباهت داشتن
stinks
U
تعفن داشتن
hide(bury) one's head in the sand
<idiom>
U
دورنگه داشتن از
represent
U
نمایندگی داشتن
stink
U
تعفن داشتن
exists
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
resembling
U
شباهت داشتن
resembles
U
شباهت داشتن
disguising
U
نهان داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
bipolarity
U
داشتن دو قطب
deserve
U
استحقاق داشتن
play-acts
U
نقش داشتن
believes
U
گمان داشتن
believed
U
گمان داشتن
believe
U
گمان داشتن
import
U
اهمیت داشتن
declaring
U
افهار داشتن
deserves
U
استحقاق داشتن
scoot
U
سرعت داشتن
scooted
U
سرعت داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
bear on
U
نسبت داشتن
bestowon
U
ارزی داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
imported
U
اهمیت داشتن
declares
U
افهار داشتن
importing
U
اهمیت داشتن
belongs
U
تعلق داشتن
belonged
U
تعلق داشتن
belong
U
تعلق داشتن
to hold
[to have]
U
نگه
[داشتن]
play-acting
U
نقش داشتن
spared
U
دریغ داشتن
liaise
U
بستگی داشتن
desiring
U
میل داشتن
correspond
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
liaising
U
بستگی داشتن
declare
U
افهار داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
liaises
U
بستگی داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com