English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
good wishes U ارزوی خوبی
hunger for U ارزوی چیزی
longings U ارزوی زیاد
longing U ارزوی زیاد
thirst for glory U ارزوی جاه وجلال
wishing U ارزوی اجابت دعا
to groan for anything U اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
to set one's mind on anything U ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
recumbency U استراحت
idlest U استراحت
bye U استراحت
breathers U استراحت
breather U استراحت
byes U استراحت
vacations U استراحت
vacation U استراحت
idle U استراحت
idled U استراحت
idles U استراحت
rest U استراحت
yasme U استراحت
relaxation U استراحت
rests U استراحت
rehabilitation U استراحت
lie-down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کردن
lie down U استراحت کوتاه
lie up U استراحت کردن
go to rest U استراحت کردن
meal break U استراحت ناهار
lie off U استراحت کردن
electrode bias U ولتاژ استراحت
to rest oneself U استراحت کردن
idle period U دوره استراحت
sick leave U استراحت بیماری
binnacle U استراحت پزشکی
lie by U استراحت کردن
to pause U استراحت کردن
lie down U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
outstretch U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
repose U اسودگی استراحت
to take one's rest U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
rests U استراحت کردن
rests U محل استراحت
rest U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
unbuckling U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
quiescent current U جریان استراحت
quiescent point U نقطه استراحت
relief interval U استراحت متناوب
relief time U زمان استراحت
respite _ U فاصله استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
rest period U دوره استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
rest U محل استراحت
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
mass practice U تمرین بدون استراحت
jump suit U لباس خانه و استراحت
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
Zen U استراحت بحالت نشسته
retire U استراحتگاه استراحت کردن
rests U تکیه گاه استراحت
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
rests U استراحت کردن بالشتک
rest U تکیه گاه استراحت
zazen U پایان استراحت نشسته
ease U سهولت استراحت رسایی
work relief U استراحت توام با کار
rest up U استراحت کامل کردن
lair U محل استراحت جانور
to rest up U استراحت کامل کردن
easing U سهولت استراحت رسایی
lairs U محل استراحت جانور
eases U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
jump suits U لباس خانه و استراحت
parlor car U سالن استراحت قطار
work ratio U نسبت کار به استراحت
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
rest U استراحت کردن بالشتک
retires U استراحتگاه استراحت کردن
respite U استراحت تمدید مدت
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lounge U محل استراحت ولم دادن
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounging U محل استراحت ولم دادن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounges U محل استراحت ولم دادن
lounged U محل استراحت ولم دادن
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
lie دراز کشیدن استراحت کردن
I agree. U قبول دارم.
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
I have a headache. U من سر درد دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
i wish to stay here U میل دارم ...
my a is 0 years U من 04سال دارم
own a house U خانهای دارم
I need my e U من دوست دارم
i maintain U عقیده دارم که ...
i intend to stay here U خیال دارم که ...
it is in my recollection U یاد دارم
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
close the door please U خواهش دارم
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com