Perdic | ارزش گرمایی خالص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	net calorific value U	ارزش گرمایی خالص

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	caloric value U	ارزش گرمایی
	calorific value U	ارزش گرمایی
	heating value U	ارزش گرمایی
	heat of combustion U	ارزش گرمایی
	heat value U	ارزش گرمایی
	net worth U	ارزش خالص
	net net worth U	ارزش خالص
	net value U	ارزش خالص
	net price U	ارزش خالص
	net present value U	ارزش حال خالص
	net asset value U	ارزش دارائی خالص
	net present value U	ارزش فعلی خالص
	capital liability U	بدهیهای دراز مدت ارزش خالص
	book value U	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
	ad valorem U	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
	neoclassical theory of value U	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
	value added U	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
	ended U	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
	end U	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
	ends U	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
	axiological U	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
	no par value U	بدون ارزش واقعی بی ارزش
	capital gain U	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
	carrying U	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
	carry U	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
	carries U	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
	carried U	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
	hypothermia U	کم گرمایی
	thermic U	گرمایی
	thermal U	گرمایی
	heating U	گرمایی
	calorific U	گرمایی
	currency devaluation U	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
	overload device U	فیوز گرمایی
	heat pump U	تلمبه گرمایی
	heat loss U	اتلاف گرمایی
	thermo galvanometer U	گالوانومتر گرمایی
	heat resistance polymer U	بسپار گرمایی
	thermal treatment U	عملیات گرمایی
	thermal flux U	شار گرمایی
	thermal scanning U	غربال گرمایی
	thermal pollution U	آلودگی گرمایی
	thermal decomposition U	تجزیه گرمایی
	thermochemistry U	شیمی گرمایی
	thermocouple U	زوج گرمایی
	thermal conductivity U	رسانندگی گرمایی
	thermal capacity U	فرفیت گرمایی
	thermal dissociation U	تفکیک گرمایی
	thermal effect U	اثر گرمایی
	sensible heat U	محتوای گرمایی
	thermal equilibrium U	تعادل گرمایی
	thermal reservoir U	منبع گرمایی
	thermal pollution U	الودگی گرمایی
	hot strength U	استحکام گرمایی
	thermal ionization U	یونش گرمایی
	thermal excitation U	برانگیختگی گرمایی
	thermal energy U	انرژی گرمایی
	thermal agitation U	اغتشاش گرمایی
	heat flux U	شار گرمایی
	thermistor U	مقاومت گرمایی
	general heat capacity U	فرفیت گرمایی کل
	heat content U	محتوای گرمایی
	thermalgesia U	دردزایی گرمایی
	thermal waves U	امواج گرمایی
	enthalpy U	محتوای گرمایی
	heat balance U	توازن گرمایی
	heat capacity U	فرفیت گرمایی
	heat conductivity U	رسانندگی گرمایی
	heat exchanger U	تبادلگر گرمایی
	heat energy U	انرژی گرمایی
	total heat U	محتوای گرمایی
	net death rate U	نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
	lattice heat capacity U	فرفیت گرمایی شبکه
	british thermal unit U	واحد گرمایی بریتانیا
	heat deflection temperature U	دمای انحراف گرمایی
	d.t.a U	تجزیه گرمایی تفاضلی
	thermocouple meter U	سنجه با زوج گرمایی
	differential thermal analysis U	تجزیه گرمایی تفاضلی
	thermoammeter U	سنجه با زوج گرمایی
	ratio of specific heats U	نسبت گرمایی ویژه
	specific heat capacity U	فرفیت گرمایی ویژه
	lattice heat conductivity U	رسانندگی گرمایی شبکه
	thermal conductivity U	رسانائی گرمایی یا حرارتی
	acid heat test U	ازمون گرمایی با سولفوریک اسید
	thermally isolated system U	سیستم منزوی از نظر گرمایی
	lattice thermal resistivity U	مقاومت ویژه گرمایی شبکه
	radiant heat U	گرمایی که پرتووارازجسمی بیرون اید
	thermocouple U	وسیله اندازه گیری اختلاف درجه حرارت جفت گرمایی
	stirling cycle U	سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
	downright U	خالص
	heartfelt U	خالص
	unalterable <adj.> U	خالص
	spiritous U	خالص
	virginal U	خالص
	inevitable <adj.> U	خالص
	unmixed U	خالص
	unalienable <adj.> U	خالص
	absolutes U	خالص
	simon pure U	خالص
	unadulterated U	خالص
	pure U	خالص
	purer U	خالص
	purest U	خالص
	absolute U	خالص
	sheer U	خالص
	net U	خالص
	absolute <adj.> U	خالص
	veridical U	خالص
	clean U	خالص
	cleaned U	خالص
	cleanest U	خالص
	aquapura U	اب خالص
	cleans U	خالص
	paticular U	خالص
	genuine U	خالص
	nets U	خالص
	inalienable <adj.> U	خالص
	indispensable <adj.> U	خالص
	nett U	خالص
	take-home pay U	خالص دریافتی
	net cash U	نقدی خالص
	take-home pay U	حقوق خالص
	net debt U	بدهی خالص
	he was neat U	بی ماسه خالص
	refines U	خالص کردن
	net exports U	خالص صادرات
	net benefits U	منافع خالص
	unmixede U	یکدست خالص
	net wealth U	دارائی خالص
	equity capital U	دارائی خالص
	hellene U	یونانی خالص
	full blood U	نژاد خالص
	neat size U	اندازه خالص
	grain alcohol U	الکل خالص
	take-home pay U	مزد خالص
	net acceleration U	شتاب خالص
	resultant acceleration U	شتاب خالص
	circular bending U	خمش خالص
	net asset U	دارائی خالص
	perfect loss U	زیان خالص
	proof spirit U	الکل خالص
	pure bending U	خمش خالص
	pure competition U	رقابت خالص
	pure interest U	بهره خالص
	pure interest U	منافع خالص
	pure lime U	اهک خالص
	equity U	دارائی خالص
	solid U	قوی خالص
	solids U	قوی خالص
	tare U	وزن خالص
	carbon U	ذغال خالص
	net work U	کار خالص
	wholewheat U	گندم خالص
	net yield U	بازده خالص
	limpid U	روشن خالص
	equities U	دارائی خالص
	pure strategy U	استراتژی خالص
	pure tones U	صداهای خالص
	purification U	خالص سازی
	purification U	خالص کردن
	clears U	خالص کردن
	clearest U	خالص کردن
	clearer U	خالص کردن
	clear U	خالص کردن
	spirits of wine U	عرق خالص
	pure shear U	برش خالص
	gross U	غیر خالص
	grossed U	غیر خالص
	pure mathematics U	ریاضیات خالص
	pure monopoly U	انحصار خالص
	pure profit U	سود خالص
	grossing U	غیر خالص
	grossest U	غیر خالص
	grosses U	غیر خالص
	grosser U	غیر خالص
	spirit of wine U	عرق خالص
	net reactance U	راکتانس خالص
	net rate U	نرخ خالص
	net productivity U	تولید خالص
	net force U	نیروی خالص
	resutant U	نیروی خالص
	resutant force U	نیروی خالص
	chaste U	خالص ومهذب
	net product U	محصول خالص
	net price U	قیمت خالص
	net output U	تولید خالص
	net income U	درامد خالص
	net register tonnage U	گنجایش خالص
	net revenue U	درامد خالص
	net saving U	پس انداز خالص
	net weight U	وزن خالص
	net profit U	سود خالص
	net wealth U	ثروت خالص
	net tonnage U	فرفیت خالص به تن
	pure wool U	پشم خالص
	pure color U	رنگ خالص
	net thrust U	پیشرانه خالص
	neatness U	خالص بودن
	refine U	خالص کردن
	electrothermal printer U	چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود