Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
detected
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
correlation
U
ارتباط همبسته کردن
communicate
ارتباط برقرار کردن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
to think out
U
با فکر پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
declines
U
شیب پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
converged
U
تقارت پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
communicated
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
talks
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
telecommuting
U
ارتباط برقرار کردن راه دور
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
leadingquestion
U
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
decouple
U
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
grapnel
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divides
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divide
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnels
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
finds
U
کشف کردن پیدا کردن
find
U
کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody
U
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting
U
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
U
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
wart
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
warts
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
substantialize
U
اساس دادن یا اساس پیدا کردن
hallucinate
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com