English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
communications U ارتباط و مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
Other Matches
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
communication U مخابرات
electric communication U مخابرات
telecommunication network U شبکه مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
telecommunications U مخابرات تلگرافی
communication center U مرکز مخابرات
communication receiver U گیرنده مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
signalled U رسته مخابرات
signal U رسته مخابرات
transmission U مخابره مخابرات
panels U پرده مخابرات
transmissions U مخابره مخابرات
signaled U رسته مخابرات
panel U پرده مخابرات
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
transmissions U مخابرات ارسال
intercom U مخابرات داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
panel code U کد پرده مخابرات
communication theory U تئوری مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
signal corps U قسمت مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
data link U محور مخابرات
signal center U مرکز مخابرات
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal axis U محور مخابرات
radiographic U مخابرات رادیویی
interphone U مخابرات داخلی
marking panel U پرده مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
master station U پست اصلی مخابرات
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
helio U ایینه ویژه مخابرات
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
panels U پرده شبکه مخابرات
panel U پرده شبکه مخابرات
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] U خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinter U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line U خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
connexions U ارتباط
correspondence U ارتباط
intercommunication U ارتباط
correspondences U ارتباط
correlation U ارتباط
link U ارتباط
enchainment U ارتباط
hookup U ارتباط
connection U ارتباط
communicating U ارتباط
communication U ارتباط
relation U ارتباط
rapport U ارتباط
liaisons U ارتباط
liaison U ارتباط
correspondency U ارتباط
concernment U ارتباط
ligature U خط ارتباط
coherence U ارتباط
coherency U ارتباط
relationship U ارتباط
relationships U ارتباط
direct relationship U ارتباط مستقیم
communication theory U نظریه ارتباط
agency of communications U منبع ارتباط
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
connexion U ارتباط اتصال
connect U ارتباط رخها
telephone communication U ارتباط تلفنی
conversational interaction U ارتباط محاورهای
disaffiliation U عدم ارتباط
subcontrariety U ارتباط قیاسی
cryptocommunication U ارتباط رمز
connects U ارتباط رخها
telecommunication U ارتباط دوربرد
data communication U ارتباط داده ها
background communication U ارتباط پس زمینه
data communication U ارتباط دادهای
communicability U قابلیت ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
attachment plug U دوشاخه ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
wires U ارتباط باسیم
wire U ارتباط باسیم
communicable U قابل ارتباط
tie-ins U وسیله ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
synchronous communication U ارتباط همزمان
disconnectedly U بدون ارتباط
mitwelt U ارتباط با همنوع
tie-in U وسیله ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
logging in U برقراری ارتباط
log out U قطع ارتباط
log on U برقراری ارتباط
log off U قطع ارتباط
log in U برقراری ارتباط
put through U ارتباط پیداکردن
telecommunications U ارتباط از دور
inverse relationship U ارتباط معکوس
tie-in U ارتباط دادن
tie in U وسیله ارتباط
tie in U ارتباط دادن
association U پیوند ارتباط
associations U پیوند ارتباط
mass communication U ارتباط جمعی
logout U قطع ارتباط
telecommunications U ارتباط تلگرافی
login U قطع ارتباط
juxtaposition U ارتباط اجباری
relevance U ربط ارتباط
logging off U قطع ارتباط
association coefficient U ضریب ارتباط
bond U ارتباط چسب
intercommunion U ارتباط مشترک
relational U ارتباط شرح
extraneousness U عدم ارتباط
communicated U ارتباط گرفتن
visual communication U ارتباط بصری
extraneity U عدم ارتباط
communicates U ارتباط گرفتن
intercom U ارتباط داخلی
intercoms U ارتباط داخلی
disjointedness U عدم ارتباط
trunk line cable U کابل ارتباط
communicate U ارتباط گرفتن
one sided communication U ارتباط یکسویه
inaccessible U ارتباط ناپذیر
intercommunication U ارتباط داخلی
relevancy U ربط ارتباط
selective signalling U ارتباط مخصوص
disconnection U قطع ارتباط
correlation U ارتباط داشتن
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
wire communication U ارتباط با سیم
interlock U بهم ارتباط داشتن
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
interlocked U بهم ارتباط داشتن
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
tele communication U ارتباط دور برد
linkage U اتصال وسیله ارتباط
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
mass media U وسایل ارتباط جمعی
correlation U ارتباط همبسته کردن
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
interlocking U بهم ارتباط داشتن
interlocks U بهم ارتباط داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com