English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
synchronous communication U ارتباط همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
Other Matches
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
simultaneously U همزمان
contemporary U همزمان
contemporaries U همزمان
isochrone U همزمان
synchronic U همزمان
parallelled U همزمان
paralleled U همزمان
parallel U همزمان
parallelling U همزمان
simultaneous U همزمان
parallels U همزمان
coincidentally U همزمان
synchronous U همزمان
isochronous U همزمان
concurrent U همزمان
paralleling U همزمان
synchronizer U همزمان گر
proportional U همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
synchronize U همزمان کردن
simultaneous processing U پردازش همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
synchronising U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
simultaneity U همزمانی همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
selsyn U موتور همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
coincided U همزمان بودن
synchronic U همگاه همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchronizing U همزمان سازی
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronises U همزمان کردن
coincide U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
synchrinized U همزمان بودن
concurrent U همرو همزمان
coinciding U همزمان بودن
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronised U همزمان کردن
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrently U اجرای همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
parallel U که همزمان ارسال شود
compatability U قابلیت کار همزمان
paralleling U که همزمان ارسال شود
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
parallelled U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
paralleled U که همزمان ارسال شود
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
parallels U که همزمان ارسال می شوند
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
held ball U گرفتن همزمان توپ
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
parallelling U که همزمان ارسال شود
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallels U که همزمان ارسال شود
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
correlation U ارتباط
communication U ارتباط
rapport U ارتباط
communicating U ارتباط
coherence U ارتباط
liaison U ارتباط
liaisons U ارتباط
coherency U ارتباط
relation U ارتباط
link U ارتباط
correspondences U ارتباط
relationship U ارتباط
ligature U خط ارتباط
correspondence U ارتباط
hookup U ارتباط
connection U ارتباط
correspondency U ارتباط
intercommunication U ارتباط
enchainment U ارتباط
connexions U ارتباط
relationships U ارتباط
concernment U ارتباط
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
burst U پیام همزمان ساز رنگ
one sided communication U ارتباط یکسویه
tie-ins U وسیله ارتباط
visual communication U ارتباط بصری
extraneity U عدم ارتباط
communicates U ارتباط گرفتن
intercoms U ارتباط داخلی
intercom U ارتباط داخلی
communicated U ارتباط گرفتن
intercommunication U ارتباط داخلی
extraneousness U عدم ارتباط
communications U ارتباط و مخابرات
communicate U ارتباط گرفتن
login U قطع ارتباط
logout U قطع ارتباط
mass communication U ارتباط جمعی
mitwelt U ارتباط با همنوع
logging off U قطع ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
intercommunion U ارتباط مشترک
inverse relationship U ارتباط معکوس
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
bond U ارتباط چسب
correlation U ارتباط داشتن
log in U برقراری ارتباط
log off U قطع ارتباط
log on U برقراری ارتباط
log out U قطع ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
telephone communication U ارتباط تلفنی
association U پیوند ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
inaccessible U ارتباط ناپذیر
relational U ارتباط شرح
association coefficient U ضریب ارتباط
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
wire communication U ارتباط با سیم
relevance U ربط ارتباط
put through U ارتباط پیداکردن
associations U پیوند ارتباط
attachment plug U دوشاخه ارتباط
background communication U ارتباط پس زمینه
selective signalling U ارتباط مخصوص
relevancy U ربط ارتباط
signal communications U ارتباط و مخابرات
telecommunication U ارتباط دوربرد
communicability U قابلیت ارتباط
trunk line cable U کابل ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
communicable U قابل ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communication theory U نظریه ارتباط
agency of communications U منبع ارتباط
tie-in U وسیله ارتباط
communication U ارتباط و مخابرات
direct relationship U ارتباط مستقیم
connects U ارتباط رخها
disaffiliation U عدم ارتباط
connect U ارتباط رخها
disconnectedly U بدون ارتباط
disconnection U قطع ارتباط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com